انس عجیب و عمیق شهید مرتضی مطهری با کتابخوانی
استاد هم انس خاصی با مطاله داشتند و هم تبحر خاصی در آن دارا بودند. برش اول: در آن ایامی که شهید مطهری در مدرسه فیضیه قم ساکن بودند، شب عاشورایی به همراه دایی ام به حرم مطهر شرفیاب شدیم. […]
استاد هم انس خاصی با مطاله داشتند و هم تبحر خاصی در آن دارا بودند. برش اول: در آن ایامی که شهید مطهری در مدرسه فیضیه قم ساکن بودند، شب عاشورایی به همراه دایی ام به حرم مطهر شرفیاب شدیم. […]
مرتضی همیشه مراقب علم بود. یک دفتر همراهش داشت که هر چیز مفیدی- اگر چه داستان باشد- می شنید، یادداشت می کرد و فیش نویسی های الفبایی و موضوعی اش به راه بود. هر کتابی هم که می خواند حاشیه […]
نماینده مجلس بود. می خواست متنی عربی را بنویسید. مرتضی را به او معرفی کردند. از تسلط یک نوجوان چهارده پانزده ساله به زبان عربی خیلی تعجب کرده بود. گفت: پسر جان! الان مملکت خیلی فرق کرده. حالا نمی خواهد تا نجف […]
مرتضی از همان کودکی به مکتب و درس و مدرسه نگاه دیگری داشت. یکی از نیمه شب های تیرماه بود. هوا هم صاف و مهتابی. از خواب که بیدار شدم مرتضی را ندیدم. فکر کردم دستشویی است؛ اما آنجا هم […]
از ده سالگی درس های حوزه را شروع کرد. دو سال بود که در مدرسه ابدال خان مشهد درس می خواند؛ اما رضا خان با اصلاحاتش در همه حوزهها را تخته کرد. مرتضی خانه نشین شده بود؛ اما بیکار نبود. […]