
احتیاط در مصرف بیت المال در سیره شهید علی سیفی
علی در خیابان منتظر تاکسی بود تا به مسجد برود و من با موتور در حال عبور بودم. هر چه اصرار کردم سوار نشد. من در مسیر بودم که تاکسی بوق زد و دیدم که از کنارم گذشت. ناراحت شدم […]
علی در خیابان منتظر تاکسی بود تا به مسجد برود و من با موتور در حال عبور بودم. هر چه اصرار کردم سوار نشد. من در مسیر بودم که تاکسی بوق زد و دیدم که از کنارم گذشت. ناراحت شدم […]
شهید سیفی قبل از آخرین اعزامش آمد برای خداحافظی با دوستان رزمندهآمده بود. پوتین های او نو بود و پوتین های من کهنه. گفت: این پوتین های کهنه برای کیست؟ گفتم چطور؟ گفت: بیا با هم عوض کنیم. گفتم برای […]