
راهکار شهید حمید باکری برای جلوگیری از خود فراموشی
حمید آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که کیست و برای چه آمده است؟! نامه پر بود از پر از نقاط مثبت […]
حمید آلمان که می خواست برود، نشسته بود خودش و اعتقاداتش را روی کاغذ پیاده کرده بود. می خواست وقتی آنجا می رود یادش نرود که کیست و برای چه آمده است؟! نامه پر بود از پر از نقاط مثبت […]
حاج احمد پيشنهاد کرده بود وقت هاي بي کاري بحث هاي اعتقادي کنيم. توي يک اتاق کوچک دور هم مينشستيم.خودش شروع ميکرد. ـ اصلاَ ببينم،خدا وجود دارد يا نه؟من که قبول ندارم.شما اگر قبول داريد، برایم اثبات کنيد. هر کسي […]