
شهدا، خودِ پیروزی هستند!
بعد از عملیات است. حاجی آمده به بچه های خط خداقوتی بگوید. چند مدافع، فدای راه حسین شده اند. به رزمنده ها نزدیک و نزدیک تر می شود. چشمش که به چهره ماتم زده چند نفر می افتد شروع می […]
بعد از عملیات است. حاجی آمده به بچه های خط خداقوتی بگوید. چند مدافع، فدای راه حسین شده اند. به رزمنده ها نزدیک و نزدیک تر می شود. چشمش که به چهره ماتم زده چند نفر می افتد شروع می […]
در مرحله دوم عملیات والفجر هشت، قرار بود در جاده ام القصر حوالی رأس البیشه کار شناسایی انجام بدهیم. ما جلوتر بودیم و منتظر علی آقا. عراق معرکه ای بر پا کرده بود. زمین مثل طبل زیر پای مان می […]
تا از شهر هویزه به سمت سوسنگرد بیرون میزدیم، بچه ها از نفس می افتادند. حسین می گفت: هنوز که راهی نیامده ایم، زود شکایت را شروع کردهاید. گفتم: تو تمرین داشته ای حسین. اهل کوهنوردی بوده ای. ایام دانشجویی اش […]