
معلم سختگیر؛ خاطره ای از شهید مدرس
آیت الله شبیری زنجانی: از آقای حاج میرزا هاشم آملی شنیدم تولیت مدرسه سپهسالار که نصیب مدرس شد، همه اشخاص گردن کلفت را که حجرات آنجا را اشغال کرده بودند بیرون کرد. بیرون کردن آنها خیلی قدرت می خواست. ایشان […]
آیت الله شبیری زنجانی: از آقای حاج میرزا هاشم آملی شنیدم تولیت مدرسه سپهسالار که نصیب مدرس شد، همه اشخاص گردن کلفت را که حجرات آنجا را اشغال کرده بودند بیرون کرد. بیرون کردن آنها خیلی قدرت می خواست. ایشان […]
محمدحسین روزبهانی: شهید آرمان علی وردی سه ویژگی منحصر به فرد داشت: ویژگی اول: اول اینکه هر کاری را می خواست انجام بدهد، سعی می کرد در آن خیری هم به دیگران برساند؛ مثلاً زمانی که با ماشین به حوزه […]
دکتر رمضانخانی: یکبار با دکتر در مطبش برخورد کردم، ایشان با شرمندگی از من درخواست کرد هزار تومان پول توی دخل مطلبش بگذارم. وقتی کشوی میزش را باز کردم، تنها چند سکه و اسکناس خرد دیدم و فهمیدم ایشان اکثر […]
برش اول: رضا خمر؛ همکار شهید: نورعلی اگر پولی برای کمک به دیگران میداد، طوری بود که فرد مقابل ناراحت نشود. در مسیر رفتن به مأموریت پیرمرد نابینایی پنج شیشه عسل کنار جاده گذاشته بود و میفروخت. آقای شوشتری گفت: […]
برش اول:
کردستان هنوز نا آرام بود اما حسین هیچگاه با سلاح در شهر حرکت نمی کرد. می گفت: «من نیامده ام با این مردم بجنگم و برای آنها قدرت نمایی کنم، اینها تشنه محبت هستند. باید با آنها برادری […]
خوب به یاد دارم که سید محمود می گفت: «باید استعداد نیروهای انقلاب شکوفا شود. باید هر کدام از این بچه ها یکی از یاران حضرت مهدی (عج) در زمان ظهور باشند». بعد می گفت: «یار امام باید انسانی توانا […]
غلام علی خیلی مواظب لقمه حلال بود. برش اول: توی دوران سربازی شده بود راننده قریب؛ پیشکار شاپور غلامرضا پهلوی. همراه او میرفت سرکشی باغهای غلامرضا پهلوی. توی باغ لب به چیزی نمیزد، آنقدر که بالاخره یک روز صدای غریب […]
عباس از اینکه کاری کند که مورد تقدیر مردم قرار بگیرد، سخت ابا داشت. وی در یادداشت روز هشتم تیر ۱۳۶۰ مینویسد: «دلم نمیخواهد از سختیها با مهناز حرفی بزنم. دلم میخواهد وقتی خانه میروم جز شادی و خنده چیزی […]
شهید حسن شاطری در مدتی که رئیس هیئت ایرانی بازسازی لبنان بود، کارهای ناممکنی را ممکن کرد. در کار یک شعار داشت و آن این بود که «بهترین کار با بیشترین زحمت در کمترین زمان». شرایطی را که بانک بین […]
شهید شاطری نسبت به اسراف خیلی حساس بود. برش اول: همراه مهندس و یکی از اهالی بقاع رفته بودیم شناسایی منطقه ای. موقع ناهار که شد، مهندس به او گفت: برو برای ناهار غذا سفارش بده. ما سه نفر بودیم؛ […]
حاج قاسم دلباخته حضرت زهرا (س) بود. برش اول: هر سال فاطمیه ده شب مراسم می گرفت. اوایل برنامه را در حیاط خانه اش در کرمان برگزار می کرد. ده سال بعد، با جابجایی مکان خانه اش به خیابان شهید […]
نمی دانم مجید چه کرده بود که آن همه ثروت حاج رحمت نتوانست پا بندش کند. یک روز بعد از صبح گاه دیدمش. احساس کردم به او بیش از همه سخت می گذرد. ازش پرسیدم: مجید! این جا خوب است […]