برش هاچهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴

مردم داری

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

http://www.boreshha.ir/wp-content/uploads/2020/12/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D9%85-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D8%B5-%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%87.png

مردم داری شهید عباس بابایی

عباس اهل ارتباط با بدنه مردم بود. وقتی دزفول بودیم، برای گشت و گذار اطراف شهر، زیاد می رفتیم. شوش دانیال و سبز قبا. دوستانی هم از روستاهای اطراف پیدا کرده بودیم و از آنها لبنیات محلی می خریدیم. اصفهان […]

مریض داری در سیره شهید مهدی زین الدین

همراه  آقا مهدی برای دوره آموزش اطلاعات رفته بودیم تهران.  محل آموزش ما لویزان بود. در آن هوای پاییزی  دست بر قضا سرمای بدی خوردم.  یک روز صبح که از خواب بیدار شدم ندیدمش.  وقتی برگشت دیدم آش و شیر […]

محرومیت زدایی در سیره شهید عباس بابایی

روستاهای اطراف اصفهان که می رفتیم، آنها ناخواسته مشکلات شان را هم مطرح می کردند. در یک روستایی متوجه شدیم منبع آب آشامیدنی، استحمام و غسل میت شان یک جا بود. هر طور بود آب لوله کشی برای شان فراهم […]

خدمت به محرومان در سیره شهید سید حسین علم الهدی

روی جاده سوسنگرد بودیم. عجله داشتیم برای رسیدن به اهواز.  دیدیم یک خانواده کنار جاده ایستاده اند منتظر ماشین. حسین گفت: صبر کنیم ببینیم این ها کجا میروند؟ اهل روستای نعمه بودند. حسین کمک شان کرد سوار شوند و بار […]

مردم داری در سیره شهید علی سیفی ۲

نماز جمعه اهواز بودم. آمد و گفت: غذای نذری کجا توزیع می کنند؟ بردمش خانه خودمان ناهار. خیلی به دل پدرم نشسته بود. مرتب به منزل ما سر می زد. شهید سیفی گاهی بدون اطلاع من مرخصی ساعتی می گرفت […]

مردم داری در سیره شهید علی سیفی

مریض شده بودم و نتوانستم سر کلاس بروم. وقتی حالم را دید آرام نشست بالای سر من و گفت: «بالام قربان اولوم». با لهجه شیرین اش کلی به من محبت کرد و گفت برایت آش درست می کنم. شهید علی […]

صفحه 2 از 2 قبلی 12