شانزده سال بعد از شهادت محمدرضا، پیکرش را آوردند. بدنش هنوز سالم بود. سر و صورت و محاسنش از بقیه جاها سالم تر.
در کربلای ۴ مجروح و اسیر شده بود. چند روزی در بیمارستانی در بغداد و روزهای آخرش را در اردوگاهی و نهایتا با لب تشنه شهید شده بود.
عضو گردان تخریب بود. بعضی شب ها بانی روضه امام حسین (ع) بود و نور سنگر را کم می کرد و توی تاریکی دم می گرفت: حسینم وا حسینم وا.
آخر مجلس همه اشک هایشان را با چفیه پاک می کردند و محمد رضا می مالید به صورتش. شاید دلیل سالم بودن صورتش بعد از این همه سال، همین اشک برای امام حسین (ع) باشد.
کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۳۱ .
به این مطلب رای دهید.
10
لینک کوتاه شده