برش هادوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳

وصیت نامه شهید سید حمید میر افضلی

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب الشهداء و الصدیقین

حمد و ثنای خدا را که در این برهه از زمان ، زمانی به تاریکی همه ی شب ها،  نوری را از تبار پاک رسول الله ” صلی الله علیه و آله ” برای هدایت ما قرار داد.  درود فراوان به امام بزرگوارمان.

سلام بی کران به روان پاک گلگون کفنان صراط خون و شهادت و همه ی عاشقان  راه سرور شهیدان حسین ” علیه السلام”

« الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة  عندالله و اولئک هم الفائزون». گرچه فلسفه ی قربانی شدن و ریختن خون در جهاد با خصم خدا ، اگر مورد قبول  و رضای درگاه ایزد منّان واقع شود،گویای همه ی مفاهیم عمیق این حرکت و  فعل می باشد؛ ولی ای خدای من ! ای معبود و معشوق من ! ای همه ی مقصود من ! ای همه ی وجودم ! و ای کسی که همه چیزم از آنِ توست! تو شاهد بودی ، تو ای سرزمین گرم خوزستان، تو ای تاریخ، شاهد بودی ،  شما ای سرور من!  ای آقا و مولای من !   شما شاهد بودید که چگونه ما بر عهد و پیمانی که با نائب برحق خودتان ،  از روزی که بر خط و صراطی که در پیش گرفته؛ که همانا ادامه ی راه جدّ  بزرگوارتان حسین ” علیه السلام ” است، شناخت پیدا کردیم و آگاهی یافتیم ،  تا آخرین قطره ی خون خود برای نثار راه مبارکش ایستادیم.

و زمانی که ندای «هل من ناصرینصرنی» حسین ” علیه السلام ” را از حلقوم  پاکش تکرار کرد، چگونه باهمه ی مشقات و سختی ها و رنج ها لبیک گفتیم.  ما پذیرفتیم ، زیرا ما زاده ی رنجیم ؛ رنجی به سنگینی همه ی تاریخ .   به اندازه ی همه ی تاریخ بعد از قیام مولایمان حسین ” علیه السلام”.   و مسئولیّتی را که گذشتگان از پذیرفتن آن اِبا کردند و سرباز زدند و برای  عدم پذیرش آن، عذرها آوردند، ما با قلب کوچک خود و با دنیائی از امید به  فراخی دنیای امیدواران، این ندا را جواب دادیم ؛ زیرا عاشقِ این گونه جنگیم  و آماده ی بیست سال جنگ …

زیرا دریافتیم او ما را برای هدفی عالی دعوت کرده و مقصدی والا، مقصدی به اندازه ی حیات واقعی دادن به انسان ها و تغییر نظام ارزش ها، یعنی نظام  تغییر ارزش های این قرن ظلمانی به نظام نور توحیدی .

خلاصه ؛ ساختن زمینه ای عالی برای آن قیام  مبارک …

ای بقیة الله !

ما با همین انگیزه حرکت کردیم و با خون خدا با خدا عهد بسته ایم که در  همه ی احوال و شرایط، یاری اش دهیم .   و حال ،شما ای سرور و آقا و مولای من !   به حرمت آن لحظه ها و ثانیه های مقدّسی که مخلصان در جبهه ها ،  شما را به صورت عینی مشاهده می کنند، قَسَمتان می دهیم که ما را شفاعت کنید.

ما را به درگاه ایزد رحمان که لحظه ای روا مَدارد بر ما،آن ننگی  را که تاریخ از کوفیان یاد می کند که حتی وحشت داریم از تصور آن و تکرار تجربه ی تلخ آن ها …  و خدا ، روا ندارد به امت ما این گونه زیستن را … پس ؛ شما ای مولای من! یاری مان دهید بر ثبوت قدم در پیروی خالصانه  از نائب برحق خود.

و بدانید ای آقای من ، تا توجه و عشق و دوستی و عنایات شما حاکم  بر انگیزه و عمل و احوال ما باشد، نه آمریکا می تواند غلطی بکند با راه اندازی  جنگ خارجی اش، و نه شریح قاضی می تواند سستی ایجاد کند در ایمان و  یقین ما با فتوای شرعی اش.

اکنون روی سخنم با شماست ای امت بیدار و خصوصا ای جوانان و ای  پاک دلان!

تقویت کنید دوستی اهل بیت ” علیه السلام ” را در قلب تان و  مزّین کنید قلب خود را با نور قرآن و تفکر نمائید در آیات نجات بخشش و  مطالعه کنید این بزرگ ترین منبع فضائل اخلاقی و والاترین رحمت الهی را ؛ تا تسخیر ناپذیر شود جهان بینی و افکارتان از اندیشه ی غیر الله !

در رابطه با هر پدیده و جریان درونی و خارجی که قرار می گیریم ، قبل از  اینکه نظر و رأی خود را مطرح کنیم، ببینیم که ملاک آن از دیدگاه خالق خود و  صاحب هستی که در قرآن و در کلام امام جلیل القدرمان این میزان ها به  وضوح بیان شده و می شوند ،کدامند؟

زیرا ؛  به آرمان کسانی که صادقانه جنگیدند و غریبانه شهید شدند، بتوانیم  بیشتر و بهتر جامه ی عمل بپوشانیم که پیروی واقعی از خط امام، چیزی  جز این روش نیست .

مطلب دیگر ؛ در رابطه با روحانیت متعهد است که یکی از ارکان اصلی  انقلاب مان را شکل می دهد، یعنی هادیان خط اصلی فکری انقلاب که بنا بر  تجربه ی تاریخ، از صالح ترین اقشار برای جهت دادن حرکت مان ( یعنی )، تعیین  خط مشی جامعه برای رسیدن به زندگی واقعی توحیدی محسوب می شوند.

به قول امام : علما و روحانیون، امانت دار الهی هستند و قرآن، این امانت بزرگ  الهی به دست آن ها سپرده شده است .

پس شما ای امت هوشیار مکتب سرخ تشیّع! کاملا واقف هستید به این امر که  زمزمه ی جدائی روحانیت از انقلاب، یا از منبع جهل سرچشمه می گیرد و یا  انگیزه های شوم شیطانی دارد که به هرحال به شکست انقلاب به صورت مستقیم  یا به انحراف آن منتهی می شود.  چنان که با نگرشی کوتاه به نهضت های گذشته ی خودمان می توان به این  خطر پی برد.

ضمنأ ناگفته نماند که این وظیفه و تکلیف ، دو طرفه است .  چنانچه روحانیون هم خودشان را از مردم جدا کنند، باز نتیجه یکی است .  زیرا امام در جائی می فرمایند: درد اینجاست اگر مردم از شما روحانیون ،  عملی که خلاف انتظار است مشاهده کنند، از دین منحرف  می شوند و از روحانیت بر می گردند، نه از فرد.  ای کاش از فرد برمی گشتند و به یک فرد بدبین می شدند .

پس ای متعهدین و ای مسلمین!  رمز پیروزی ما در وحدت کلمه و کلمه ی توحید است…

و حال سخنی با پدر، مادر، برادران و خواهر گرامی ام !

دیگر فکر نکنم لزومی باشد به توضیح بیشتر درباره ی روشی که به آن عمل  کرده ام بپردازم.   گرچه من قابلیت نداشتم، ولی راهی است مشخص و وظیفه ای است معلوم  و رضا و رغبت شما هم مشوّق و چراغ راهی بود بر این امر الهی و ان شاءالله  مورد قبول حضرت حق واقع می شود به برکت دعاهای امام .  توصیه ی من به شما در این  گونه مصائب و مسائل مشابه این است که  صبر و استقامت و دفاع همه جانبه از کیان اسلام و انقلاب بر مبنای معیارها و میزان های الهی را در سرلوحه ی زندگی خود قرار دهید  و الحمدلله تاکنون داده اید و من مفتخرم به این گونه زیستن شما.

و اما مادرم!   به جد بزرگوارم و یگانگی خدا ( قسم ) اگر خدا این اجازه را داده بود  و شرک نبود تو را سجده می کردم .   آفرین و درود جدّه ات فاطمه علیها السلام بر تو و استقامت تو و بینش عالی  تو از کتاب خدا و دین محمد صلی الله علیه و آله و پیروی خالصانه از خمینی  روح الله.

زیرا امتحانی در خور ستایش از خود نشان دادی . مخصوصا در رابطه  با شهادت برادرم رضا، در آن هنگامه ی ترس و وحشت و دنیائی از ابهامات ؛  که رفتار زینب گونه چیزی جز این نیست.   و باز هم مادر، صبر کن؛ «و لربک فاصبر و لربک فاصبر و لربک فاصبر »…

و خداوند رحمان در همین رابطه می فرماید: و لنبلونکم بشیء من الخوف  و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین…   الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات  من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون.

دیگر خواهشم از شما این است که اگر جنازه ام به رفسنجان رسید، نزدیک  قبر برادرم، رضا دفنم کنید و اگر امکان شرعی هست، بدون غسل و کفن .   خواسته ی دیگرم این است که مراسم دفنم، حتی الامکان به دور از جنجال باشد  که غریبانه به دل خاک سپرده شوم؛ زیرا از روح برادرانی که حسین گونه و  مظلوم وار جنگیدند و غریبانه شهید شدند و مراسم بعضی از آنها را در اینجا  انجام داده ایم ،خجالت می کشم . این مسئله را می خواهم که عمقی بگیرید  و عمل کنید ان شاءالله.

در ضمن اگر امکان دسترسی به آقای هاشمیان بود، ایشان بر جنازه ام نماز گذارد.

ضمنأ مخارج غسل و کفن و مجالسم را صرف امور جنگ کنید.

والسلام

من الله التوفیق

چنانچه جنازه ام به دست شما نرسید، باز هم غم و اندوهی به خود راه ندهید؛  دوباره و چند باره چند سجده ی شکر به جا بیاورید؛ زیرا آرزوی قلبی ام در  این رابطه یک جا و باهم برآورده می شود.

به امید پیروزی حق بر باطل و اشاعه ی هرچه بیشتر فرهنگ غنی اسلامی  در جهان و امید طلب عفو به خاطر رنجشی که برای شما به وجود آوردم ،  باهمه ی شما عزیزان خداحافظی می کنم .

سیدغلامرضا میرافضلی

اما سخنی کوتاه و عاجزانه با همه ی دوستان و آشنایان و اقوام : حلالم کنید ….

 

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  وصیت نامه شهید ابراهیم باقری

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر