برش هادوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳

معرفی و بررسی کتاب چمران مظلوم بود؛ خاطراتی از شهید مصطفی چمران

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

کتاب چمران مظلوم بود؛ خاطراتی از شهید چمران

نویسنده: علی اکبری

ناشر: یا زهرا (س)

نوبت چاپ: هفتم- زمستان ۱۳۹۳

شماره صفحات: ۱۰۳ صفحه مصور (رنگی)

کتاب حاضر سومین جلد از مجموعه کتاب های یاران ناب است که به ذکر خاطراتی از شهید مصطفی چمران در قالب آلبوم خاطرات می پردازد.

این جلد در بردارنده  ۴۹ تصویر و ۳۸ خاطره به صورت تلفیقی می باشد؛ اما در اکثر موارد، ارتباط بین خاطرات و تصاویر لحاظ نشده است.

کتاب با سال نمای زندگی شهید به طور مختصر شروع شده، سپس به ذکر خاطرات می پردازد. عموم خاطرات مربوط به فضای ایران بعد از انقلاب و جبهه و جنگ است. یک خاطره از دوران تحصیل قبل از انقلاب در ایران، یک خاطره از ازدواجش در آمریکا، هشت خاطره مربوط به جنگ لبنان و ازدواجش در آنجا و بقیه خاطرات مربوط به ایران است. ترتیب زمانی خاطرات هم غالبا رعایت شده است. فقط در یک مورد پس و پیش شده است: خاطره اول با عنوان “بیست و یک و نیم” در مورد دوران دانشجویی شهید در تهران، سه خاطره بعدی مربوط به لبنان، اما خاطره پنجم مربوط به تحصیلات آمریکا و ازدواج با همسر اولش پروانه می باشد که طبعا باید قبل از خاطرات لبنان ذکر می شد.

برشی از صفحه ۱۷ کتاب:

او از آن زن هایی بود که یتیم ها را دور خودش جمع می کرد. خرجشان را داده و بزرگشان می‌کرد. فلج بود و روی ویلچر می نشست. دکتر می‌گفت: «پروانه قدرت عجیبی داشت و می تونست روحشو از بدنش جدا کنه و شب ها بره به بچه ها سر بزنه. اون از نظر روحی خیلی به من نزدیک بود».

دکتر به همراه همسرش پروانه از آمریکا به لبنان آمد اند  و در آنجا سرپرستی بچه های یتیم جبل عامل به دکتر واگذار شد. همسرش یک سال تمام با جان و دل در آنجا به بچه ها رسیدگی می کرد. زخمی‌ها را که می آوردند، نوازش شان می کرد و با آنها  حرف می زد زخم هایشان را می بست  غذا به دهانشان می گذاشت و به آنها محبت می کرد. 

در یک تقسیم بندی دیگر هم می توان گفت: یک خاطره از سیره علمی، چهار خاطره از سیره خانوادگی و بقیه خاطرات مربوط به عرصه سیاست و جهاد است.

هر چه هست، زوایای اخلاقی و فردی شهید در این کتاب، چندان به چشم نمی خورد و آن چه در این عرصه خودنمایی می کند، برخی زوایای روحی ایشان در ضمن خاطرات سیاسی و نظامی است.

برشی از صفحه ۶۵ کتاب

دکتر زمانی که عصبانی می شد می گفت “عزیز”.  بالاترین دشنامش بود و آن را به کسی که خیلی او را ناراحت می کرد، می گفت.  تنها در دو مورد دیدم دکتر کلامی غیر از “عزیز” بگوید… بار دیگر هم در جلسه‌ای که با بنی صدر در اهواز داشتیم، اتفاق افتاد.

ملک زاده که مشاور نظامی بنی صدر بود،  به بنی صدر گفته بود که «باید عراقی‌ها را با بمب ناپالم بزنیم».  دکتر مخالفت کرد.  شهید رستمی که همراه دکتر بود عصبانی شد، خطاب به ملک زاده گفت: « شما دانش نظامی ندارین».  بنی صدر جواب داد: « این آقا تیمسار و مشاور منه، اون وقت تو میگی دانش نظامی نداره؟!».  در این لحظه دکتر گفت: « این تیمسار تو قدر یک گروهبان هم نمی فهمه». 

این جا بود که دکتر و بنی صدر رو در رو با هم بحث کردند.  دکتر می‌گفت: «شما فکر نمیکنین که ما با کمبود تجهیزاتی که نسبت به عراق داریم و کمکی که دنیا به عراق می کنه،  اگه یه بمب ناپالم درعراق بندازیم، عراق تمام شهرهای ایران را با ناپالم تبدیل به خاکستر می کنه؟!».

دکتر حسابی عصبانی شده بود؛  به حدی که به بنی صدر گفت” «تو نمی فهمی».  بنی صدر گفت: « من نمی فهمم؟  من مشاور نظامی دارم».  دکتر گفت: « مشاور نظامی ات هم نمی فهمه».

شاید دلیل مغفول ماندن برخی وجوه شخصیت دکتر این باشد که نویسنده یا ناشر کتاب را به صورت آلبوم خاطرات جلو برده و طبیعتا این سیاست نمی تواند گویای ابعاد مختلف شهید باشد. چون هر چه تعداد صفحات افزایش یابد، تعداد عکس های رنگی، ان همبه صورت تمام صفحه افزایش می باید و این سیاست خواه ناخواه هزینه کتاب را بالا برده، رغبت مشتری را هم کم می کند. چنان که در معرفی آثار قبلی ناشر ذکر شد، بهتر بود که ناشر خاطرات و آلبوم تصاویر را به صورت جداگانه منتشر می کرد. در این صورت هر کدام مشتری های خود را پیدا می کردند.

یکی از ویژگی های مثبت کتاب، ذکر راوی خاطرات است که به اتقان خاطرات کمک شایانی می کند.

“روایت دردها” یکی از جنبه هایی است که از شهید چمران در این کتاب روایت شده است. شخصیتی که در دو عرصه خارجی و داخلی در حال جنگ است. در حقیقت او با جهل می جنگد. جهل است که برخی چهره های انقلابی را مقابلش می کشاند و زبان شان را به تهمت باز می کند و او مجبور است با سعه صدر تحمل کند و تاب بیاورد. چهره هایی که بعضا با پیوستن به قافله شهدای انقلاب عاقبت به خیر شدند و برخی که از قطار انقلاب جا ماندند.

برشی از صفحه ۳۳ کتاب:

می گفت: «تیر و ترکش خوردن اصلا درد نداره، تهمت شنیدنه که آدمو می کشه».

منظور او کسی بود که خیلی علنی گفته بود: «چمران جاسوس اسرائیله».  دلیلش هم مخالفت دکتر با یاسر عرفات و سیاست‌های اش بود.  اوایل پیروزی انقلاب،  یاسر عرفات به واسطه تلاش عده‌ای به ایران آمد و حتی با امام (ره) نیز ملاقات کرد و کمک‌هایی را هم گرفت و رفت.

دکتر می‌گفت عرفات نباید به ایران می‌ اومد.  نباید می رفت پیش امام.  او کذّابه».  ‌نمی گفت کاذب می‌گفت کذّاب. می گفت: « عرفات تمام تلاششو  کرد که امام موسی صدر و حرکتش را در لبنان در نطفه خفه کنه و خودشو مبارز مبارز جلوه بده. برای این که به هدفش برسه هر کاری که تونست کرد».

وقتی جلسه آشتی کنان بین دکتر و آن بنده خدا که می‌گفت چمران جاسوس اسرائیل است، گذاشتند، او حرف های دکتر را نمی پذیرفت و در آخر جلسه نیز باز چمران را جاسوس خطاب کرد؛ حتی این مطلب را نوشت و منتشر کرد، تا ثابت کند چمران مزدور است.

دکتر از این برخوردها و تهمت ها خیلی رنجید.  او فقط می گفت: « اینها بر همه برخوردهای شخصیه. زیاد هم مهم نیست. مهم فقط اینکه من الان اهواز باشم و نذارم عراق جلو تر بیاد».

سخن آخر:

چمرانی که از لا به لای این تصاویر و سطور بر مخاطب عرضه می گردد، حقیقت چمران است. چمران مهر و قهر. چمران جنگ و دوستی. چمران بصیرت و مدارا. چمران عشق و گذشت. این چمران است که گمشده عرصه سیاست ماست. چمران مثله شده که در برخی نمایش های چهره ها به نمایش گذاشته می شود، لزوما حقیقت چمران نیست. او به علم و آگاهی رسیده بود و طبعا نمی توانست به برخی مفاهیم ذهنی دل خوش کند و این آن چیزی بود که مخالفان چمران از او نمی فهمیدند و خلافش را تصور می کردند.

مطالعه این کتاب با حجم اندکش، یاریگر خوبی است در شناخت چمران امام (ره)، چمران مطلوم.

آری چمران مظلوم بود؛ چرا که ظلم زاییده جهل است. او آن قدر بزرگ شده بود که از دسترس اندیشه معاصرانش فاصله گرفته بود. آن چیزی که از چمران در مخیله خود داشتند، خودشان بودند نه چمران.

پیوندهای مرتبط:

برش هایی از این کتاب را در اینجا مشاده بفرمایید.

گزیده ای از فهرست موضوعی این کتاب؛ به صورت اکسل در اینجا و به صورت پی دی اف در اینجا

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  معرفی کتاب نیمه پنهان ماه جلد 11؛ شهید عبد الله میثمی

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر