برش هادوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳

عزم جزم در سیره شهید علی محمود وند

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

علی بدو بدو از مسجد آمد خانه. گفت: «اجازه بده برم. اگر اجازه ندی نمی رم». زدم توی گوشش. گفتم: «چهار سالت بود که پدرت فوت کرد. با بدبختی بزرگت کردم.».

سرش را انداخت پایین و گفت: «بگو بمیر ولی اجازه بده».

افتاد به دست و پایم و اشک ریخت. دلم نمی آمد برود. گفتم: کاری از دست تو بر نمی آید.

 گفت: آب که می توانم دست رزمنده ها بدهم.

آن قدر قربان صدقه ام رفت تا راضی شدم. آن روز ها فقط شانزده سالش بود.

کتاب یادگاران، جلد ۳۰، کتاب علی محمود وند، نویسنده: افروز مهدیان، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره ۵٫

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  وصیت نامه شهید سید حسن ایزدهی

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر