حسن عاشق نماز بود. البته پای سختی ها و هزینه هایش هم ایستاده بود.
برش اول:
رفته بودیم تنگه چزابه. حسن داشت حوالی پاسگاه سوبله تا نبعه را دوربین می زد. تا ظهر چند ساعتی بدون احساس خستگی دوربین زد. ظهر که شد روی همان ریگ ها نماز خواندیم. نماز را به حسن اقتدا کردم. رکوع و سجده ها و قنوتش را طولانی می خواند. توی قنوتش فرازهایی از دعای کمیل را می خواند.
برش دوم:
حسن می گفت:
زمانی که سرباز بودم، از ایلام به تهران می آمدم. اتوبوس کرج بود و نزدیک بود که نماز صبح قضا شود. از راننده خواستم که برای نماز نگه دارد. وقتی اصرارم را دید نگه داشت. هوا سرد بود. نماز را در دو سه دقیقه ای خواندم. وقتی برگشتم اتوبوس رفته بود. ساکم را هم با خودش برده بود.
راویان: فتح الله جعفری و سید احمد عسکری
کتاب ملاقات در فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه ۳۹ و ۱۹۵٫
به این مطلب رای دهید.
21
لینک کوتاه شده