انس شهید مهدی باکری با اذکار و ادعیه
آقا مهدی انس عجیبی با دعا و اذکار داشت. برش اول: ۲۴ اسفند بود بود و قرار بود فردا به طرف اتوبان العماره بصره حرکت کنیم و در مسیر پلی را تصرف کرده و منفجرش کنیم. مهدی داشت پیش از […]
آقا مهدی انس عجیبی با دعا و اذکار داشت. برش اول: ۲۴ اسفند بود بود و قرار بود فردا به طرف اتوبان العماره بصره حرکت کنیم و در مسیر پلی را تصرف کرده و منفجرش کنیم. مهدی داشت پیش از […]
علی آقا اهل سخنرانی نبود اما حرفش ساده بود و به دلم نشست. گروهان را به خط کرده بود برای گرفتن شهر مندلی عراق. به نیروهایش گفت: هر کدام از شما یک خشاب تیر دارید و سی خشاب الله اکبر. […]
عباس میوه هایی را که معمولا در دسترس همه نبود، نمی خورد. می گفتم: قوت دارد بخور. می گفت: قوت را می خواهم چه کار؟ من ورزش کارم. چه طور موزی را بخورم که گیر مردم نمی آید. بعد صدایش […]