
مؤلفه های انتخاب همسر در سیره شهید محمد ابراهیم همت
به ابراهیم گفتیم: نمی خواهی ازدواج کنی؟ گفت چرا؟ هر کس بخواهد با من ازدواج کند یک شرط دارد و آن این است که بتواند پشت یک ماشین با من زندگی کند. من جلو می نشینم و او همان پشت […]
به ابراهیم گفتیم: نمی خواهی ازدواج کنی؟ گفت چرا؟ هر کس بخواهد با من ازدواج کند یک شرط دارد و آن این است که بتواند پشت یک ماشین با من زندگی کند. من جلو می نشینم و او همان پشت […]
از ۲۵ سالگی حسن پیگیر ازدواجش بودم. دختری را پیدا کرده بودم که خیلی اشتراکات با او داشتیم. فقط مانده بود که برویم ببیندش. قرار هم گذاشته بودم. وقتی به حسن گفتم خیلی ناراحت شد. گفت امشب شب شهادت حضرت […]
احسان؛ اولین فرزندمان تازه به دنیا آمده بود. فرصت استخدامی برای من پیش آمده بود. حمید خودش رفت فرم ثبت نام را برایم گرفت. روز امتحان احسان را نگه داشت تا بروم و برگردم. از امتحان که برگشتم، گفت: ببین […]