مواجهه با نامحرم در سیره شهید علی سیفی
شهید علی سیفی در برخورد با نامحرم خیلی مراقبت داشت. در کوچه و خیابان سرش را پائین می انداخت و اصلا بلند نمی کرد. وقتی در یک جمعی بود و نامحرمی وارد می شد، به صورت کج می نشست تا […]
شهید علی سیفی در برخورد با نامحرم خیلی مراقبت داشت. در کوچه و خیابان سرش را پائین می انداخت و اصلا بلند نمی کرد. وقتی در یک جمعی بود و نامحرمی وارد می شد، به صورت کج می نشست تا […]
علی سیفی زمانی که در شهر بود، با جوان های علاف و بیکار محله طرح رفاقت می ریخت. بعد آنها را به سمت مسجد و بسیج و کوه نوردی و فعالیت های فرهنگی می کشاند. ص ۸۶ با جوان های […]
شهید علی سیفی می دانست چه زمانی شهید خواهد شد. در آخرین مرخصی می دانست که بر نمی گردد. به من گفت بیا لباسم را بوکن. خیلی خوش بو بود. گفتم : داداش! چه عطری زدی؟ گفت: عطر خاصی نیست. […]
مریض شده بودم و نتوانستم سر کلاس بروم. وقتی حالم را دید آرام نشست بالای سر من و گفت: «بالام قربان اولوم». با لهجه شیرین اش کلی به من محبت کرد و گفت برایت آش درست می کنم. شهید علی […]
شهید علی سیفی نوجوان که بود، یک شب مهمان ما بود. صبح وقتی از خواب بیدار شد که نماز صبحش قضا شده بود. خیلی ناراحت بود. وسایلش را جمع کرد و رفت. تا مدت ها خبری از او نداشتم. بعدها […]
نام کتاب: بیا مشهد؛ زندگی نامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی نویسنده و ناشر: انتشارات شهید ابراهیم هادی تاریخ نشر: ۱۳۹۵ تعداد صفحات: ۱۹۲- مصور. این کتاب که به شرح زندگی نامه شهید علی سیفی از دوران کودکی تا […]
سال نمای حیات ۱۳۴۴؛ تولد، مراغه. ۱۳۵۲؛ ورود عرصه مسجد و هیئت. ۱۳۵۵؛ وفات پدر. ۱۳۵۶؛ ورود به تحصیلات دوره راهنمایی. ۱۳۶۱؛ (اردی بهشت) اولین اعزام به جبهه. ۱۳۶۱؛ (۲۷ اردی بهشت)مجروحیت . ۱۳۶۱؛ (مرداد)شفا یافتن در مشهد. ۱۳۶۱؛ (اواخر […]