مداحی های شهید محمد تورجی
مجلس توسل محمد رضا مناجاتی بود. در ابتدای مداحی، شروع می کرد با خدا حرف می زد. از سوز دل اشک می ریخت و از رحمت خدا می گفت. آیه “لا تقنطوا من رحمة الله” را هم می خواند. از […]
مجلس توسل محمد رضا مناجاتی بود. در ابتدای مداحی، شروع می کرد با خدا حرف می زد. از سوز دل اشک می ریخت و از رحمت خدا می گفت. آیه “لا تقنطوا من رحمة الله” را هم می خواند. از […]
انسی داشت با حضرت زهرا (س). در شادترین لحظاتش، با شنیدن نام حضرت زهرا (س) بارانی می شد. وارد اتاقش که شدم روضه یک نفره راه انداخته بود. گفتم: چرا گریانی؟ گفت: برای مظلومیت حضرت زهرا (س). ادامه داد: شما […]
شهید ابراهیم هادی روضه خوان هیئت بود. روضه های حضرت زهرایش خیلی جان سوز بود. همه فکر و ذکرش مزار بی نشان حضرت زهرا (س) بود و علاقه خاصی به شهدای جاوید الاثر داشت. خودش هم دوست داشت بی نشان […]
مداح که بود، شاعر هم بود. می گفت: من شرمنده ام که با سر وارد محشر شوم و امام حسین (ع) بی سر. وصیت کرده بود مرا در قبری که در کتابخانه مسجد المهدی آماده کرده ام، دفن کنید. وقتی […]
سال نمای حیات ظاهری شهید سید مجتبی علمدار ۱۳۴۵؛ (۱۱ دی) ولات، ساری ۱۳۶۲؛ به عضویت در آمدن در بسیج و اعزام به کردستان در ۱۷ سالگی ۱۳۶۵؛ (تیر) شرکت در عملیات کربلای یک ۱۳۶۵؛ (دی) شرکت در عملیات کربلای […]
مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علی اصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر خورد به گلوش و مثل علی اصغر (ع) شهید شد. آخرین بار توی حسینیه سنندج می خواند: سوختم از آتشت آه چه سوزان […]
کتاب علمدار به زندگی نامه و خاطرات شهید سید مجتبی علمدار می پردازد. متن این کتاب به صورت پی دی اف دز لینک زیر قابل دریافت می باشد.
مداح اهل بیت (ع) بود و از گزیه کن های امام حسین (ع). توی وصیت نامه اش نوشته بود: «تنها امید من؛ همان دستمال سبزی است که در مجالس مذهبی همراهم بوده و متبرک به اشک دوستانم شده است، را […]
از ساختمان عملیات که آمدیم بیرون، راننده اش را فرستاد تا بقیه را برساند. وقتی دسته عزاداری را از دور دید که متشکل از کادر و پرسنل نیروی هوائی بودند، نشست زمین. پوتین هایش را در آورده، آنها را […]
شبها تا دیر وقت، زیر نور چراغ فانوس مشغول خواندن و نوشتن بود. می گفت: می خواهم زود خواندن و نوشتن را یاد بگیرم تا روضه خوان امام حسین (ع) شوم. محرم که می شد مردم را جمع می کرد […]