مرگ آگاهی شهید محمد تقی غیور
محمد تقی نشسته بود کنار ساحل. با خودش زمزمه می کرد و اشک می ریخت. پرسیدم: چه می خوانی؟ التماس دعا. گفت: روضه حضرت علی اصغر (ع) را می خوانم؛ چون مثل ایشان شهید خواهم شد. باورم نشد. چون اولین […]
محمد تقی نشسته بود کنار ساحل. با خودش زمزمه می کرد و اشک می ریخت. پرسیدم: چه می خوانی؟ التماس دعا. گفت: روضه حضرت علی اصغر (ع) را می خوانم؛ چون مثل ایشان شهید خواهم شد. باورم نشد. چون اولین […]
مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علی اصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر خورد به گلوش و مثل علی اصغر (ع) شهید شد. آخرین بار توی حسینیه سنندج می خواند: سوختم از آتشت آه چه سوزان […]