یاد سپاری درد محرومان در سیره شهید عبد الحمید دیالمه
عبد الحمید در نوجوانی هم ساده زیست بود. شلوار پوشیدنش هم خلاف مُد آن زمان بود. سعی می کرد طوری زندگی کند که رنج محرومان را از یاد نبرد. خیار گران شده بود. دانه ای پنج قران. عبد الحمید یک […]
عبد الحمید در نوجوانی هم ساده زیست بود. شلوار پوشیدنش هم خلاف مُد آن زمان بود. سعی می کرد طوری زندگی کند که رنج محرومان را از یاد نبرد. خیار گران شده بود. دانه ای پنج قران. عبد الحمید یک […]
عباس اهل ارتباط با بدنه مردم بود. وقتی دزفول بودیم، برای گشت و گذار اطراف شهر، زیاد می رفتیم. شوش دانیال و سبز قبا. دوستانی هم از روستاهای اطراف پیدا کرده بودیم و از آنها لبنیات محلی می خریدیم. اصفهان […]
حسین هیچ وقت اسیر عادت ها رسم و سومات نشد. روز خرید عروسی، حسین به پدرم گفت: خواهش می کنم برای من چیزی نخرید. من چیزی احتیاج ندارم. اما هر چیزی که می خواستید برای من بخرید معادلش را برای […]
برش اول: عباس عادت ساده لباس پوشیدن را از دوران دانشجویی داشت. می گفتم: تو دیگر مجرد نیستی. مردم نمی گویند این چه زنی است که این دارد؟! حداقل دکمه های آستینت را ببند. می گفت: ول کن بابا. راهپیمایی […]