توصیف قلب دشمن به قلم شهید سید محمد شکری
یادداشت های دوشنبه ۹ تیر ۱۳۶۵ ساعت ۱۰ و ۳۴ دقیقه درگیری سبک است. نمیدانم علتش چیست؟ اما منور مرتب زده می شود. میخواهند ظلمت و تاریکی های دل های شان را با سوسوی فانوس های کم نور روشن کند. غافل […]
یادداشت های دوشنبه ۹ تیر ۱۳۶۵ ساعت ۱۰ و ۳۴ دقیقه درگیری سبک است. نمیدانم علتش چیست؟ اما منور مرتب زده می شود. میخواهند ظلمت و تاریکی های دل های شان را با سوسوی فانوس های کم نور روشن کند. غافل […]
هم اکنون برادر جمال موحدی از بغل ما گذشت. سخت در فکر آرایش نیروهای دسته اش بود. بچه ها را می بینم می اندیشم، خدایا! لحظه آن فرا رسیده که به خلیفه خود روی زمین مباهات کنی. جان جانان! آن هنگام […]
بسم رب الشهدا و الصدیقین جمله معشوق است و عاشق پرده ای زنده معشوق است و عاشق مرده ای. در یاد یاران در یاد مانده و از میان ما رفته واقعی بزرگترین در شرف تکوین است. دو سال و اندی […]
از یادداشتهای شهید سید محمد شکری در ۱۸ دی ۱۳۶۵ بچه ها جلوی چشمانمان می افتادند و دیگر بلند نمی شدند. خدایا! تو خود گواه بودی. می دیدی که بسیار اسماعیل ها در مسلخ تو ذبح شدند. خدایا! خیلی سخت […]
یادداشت روز شنبه نهم تیر ۱۳۶۵ ساعت پنجاه و چهل و شش دقیقه بعد از ظهر: یاران و دوستان باهم وداع می کنند؛ رو بوسی میکنند و تقاضای شفاعت دارند. بعد از مدت ها کنار هم بودن، معلوم نیست که […]
با محمد حسین تنها هر چند گاه یک بار شعارهایی را میخواندیم که هم برای تقویت روحیه بود و هم یک تذکر و یادآوری که ما تنها نیستیم. کسی که برای رضای خدا، به عشق او و برای او کارزار […]