قلب سلیم شهید کاظم نجفی رستگار
آمده بود خواستگاری. نمی دانست که دیشب هم دوست صمیمی اش خواستگار این خانه بوده است. پدرم پرسید: دیشب یکی از همکاران تان هم به اسم ناصر شیری آمده بود، چقدر می شناسیدش؟ کاظم شروع کرد به تعریف و تمجید […]
آمده بود خواستگاری. نمی دانست که دیشب هم دوست صمیمی اش خواستگار این خانه بوده است. پدرم پرسید: دیشب یکی از همکاران تان هم به اسم ناصر شیری آمده بود، چقدر می شناسیدش؟ کاظم شروع کرد به تعریف و تمجید […]
برش يك: يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت. شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سختش بسازم تا با هم ازدواج […]