مخاطب شناسی در سیره مدیریتی شهید محمد ابراهیم همت
وقتی شهر نودشه آزاد شد، همت کلاس های آموزش نظامی را همگانی کرد. هر کس که می خواست، می توانست اسلحه و یک خشاب تیر بگیرد. صدای تیر اندازی یک لحظه هم قطع نمی شد. وقتی ما اعتراض می کردیم […]
وقتی شهر نودشه آزاد شد، همت کلاس های آموزش نظامی را همگانی کرد. هر کس که می خواست، می توانست اسلحه و یک خشاب تیر بگیرد. صدای تیر اندازی یک لحظه هم قطع نمی شد. وقتی ما اعتراض می کردیم […]
تازه ازدواج کرده بودم . بیست و هفت و هشت روزی می شد که نتوانسته بودم خانه بروم. وقتی فهمید خیلی به هم ریخت. می گفت: چرا خانمت را ول کردی به امان خدا و آمدی منطقه؟ مجبور کردم بروم […]
رفته بودیم شناسایی منطقه. قرار شد سری هم به بچه های اطلاعات بزنیم. آقا مهدی گفت: به آنجا که رسیدیم اگر چیزی را تعارف کردند نخورید. به هر زحمتی بود خودمان را با تشنگی به سنگر شان رساندیم. برای پذیرایی […]