کمک به پدر و مادر در سیره شهید میثمی
عبد الله خیلی اهل بازی نبود. یا سرش لای کتاب هاش بود و یا مشغول مرغ و خروس هایش. وقتی سفره را دستم می دید، جلدی ازم می قاپید و پهن می کرد و می چید. آخر سر هم خودش […]
عبد الله خیلی اهل بازی نبود. یا سرش لای کتاب هاش بود و یا مشغول مرغ و خروس هایش. وقتی سفره را دستم می دید، جلدی ازم می قاپید و پهن می کرد و می چید. آخر سر هم خودش […]
مرحله اول این طرح با موضوع “سیره شهید ردانی پور” اجرا شد که محتوای آن در قالب فایل متنی word به صورت موضوع بندی شده تقدیم می گردد.
از بیست روزه گی مادر را می شناخت و کنارش آرام بود. مادر هم وقتی می خواست عبد الله را شیرش دهد، بسم الله می گفت و از اول تا آخر شیر خوردنش یا حسین از لبش نمی افتاد. روزی […]