ترویج انس با نهج البلاغه در سیره شهید مصطفی احمدی روشن
اراده کرده بودیم نهج البلاغه را وارد زندگی دانشجو ها کنیم. اتاق به اتاق می رفتیم و از همه دعوت می کردیم. با این که همه به بهانه سختی کار از زیرش شانه خالی می کردند؛ اما مصطفی پای کار […]
اراده کرده بودیم نهج البلاغه را وارد زندگی دانشجو ها کنیم. اتاق به اتاق می رفتیم و از همه دعوت می کردیم. با این که همه به بهانه سختی کار از زیرش شانه خالی می کردند؛ اما مصطفی پای کار […]
آمدیم هویزه. حسین گفت: همین امشب باید مسئولیت تکتک ما را که در اینجا حاضر هستیم مشخص کنیم. گفتم: حالا چه عجله ای برای تقسیم مسئولیت؟! فعلاً اولویت ما این است که سریع بچهها را جمع و جور کنیم و […]
ناهار منزل حسین بودیم. بعد از ناهار حسین از حاج خانم پرسید در شهر خبر؟ گفت: خبر خاصی نیست و هنوز هم گاهی رادیو برنامه “جنگ های پیامبر“ت را پخش می کند. مسئولان رادیو از ما سراغت را می گیرند. […]
با وانت از هویزه عازم اهواز بودیم، آن هم بر روی جاده ای که چاله و ناهمواری های زیادی داشت. با هر بار افتادن ماشین در چاله ها تکانی اساسی می خوردیم. حسین نهج البلاغه اش را باز کرده بود […]