مهریه ام قرآن و یک دوره کتاب های شهید مطهری!
برش يك: يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت. شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سختش بسازم تا با هم ازدواج […]
برش يك: يك برگه بزرگ آورد بيرون و بسم الله گفت. شرائطش را نوشته بود همه اش از جبهه و مأموريت و مجروحيت و شهادت گفته بود و اين كه من بايد با شرايط سختش بسازم تا با هم ازدواج […]
شب عملیات بود و ما هم درگیر کارها. تنهایی آمد تقاضایی داشت. قبول نکردم . رفت با واسطه آمد. می گفت: می خواهم برایم روضه بخوانی. فقط چند دقیقه. شاید دیگر فرصتش را نداشته باشم. رفتیم پشت سنگر. گفتم چه […]
شبها تا دیر وقت، زیر نور چراغ فانوس مشغول خواندن و نوشتن بود. می گفت: می خواهم زود خواندن و نوشتن را یاد بگیرم تا روضه خوان امام حسین (ع) شوم. محرم که می شد مردم را جمع می کرد […]
مادر بود و سه ماهه باردار محمد ابراهیم بود. عازم کربلا بودم و او هم هوایی شده بود. آنقدر اصرار کرد که به بردنش راضی شدم. سختی سفر و دوری راه مریضش کرد. دکتر پس از معاینه گفت که محمد […]
اولین دستگيري سید حسين، او را در بند نوجوانان ،زنداني كردند .پس از مدتي كه به ملاقاتش رفتيم ، مشاهده كرديم كه زندان داراي اتاق هاي بسيار كوچك و قديمي و كاملا غير بهداشتي است. از حسين سؤال كرديم : […]
در اوج مبارزات انقلاب ، يكي از دانشجويان انقلابي توسط رژيم شاه دستگير شد.برادر خلقاني نقل مي كند ، به سيد حسين گفتيم:فلاني را دستگير كرده اند، آيا فكر ميكني مي تواند در برابر شكنجه ها ،مقاومت كند؟ حسين گفت: […]