زندگی نامه شهید مجید زین الدین
سال نمای زندگی شهید مجید زین الدین مسئول اطلاعات و عملیات تیپ دو لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) ۱۳۴۳؛ (۷ شهریور) ولادت در تهران. ۱۳۴۷؛ شروع به نماز خواندن وروزه گرفتن از چهار سالگی. ۱۳۵۶؛ بازگشت به قم […]
سال نمای زندگی شهید مجید زین الدین مسئول اطلاعات و عملیات تیپ دو لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) ۱۳۴۳؛ (۷ شهریور) ولادت در تهران. ۱۳۴۷؛ شروع به نماز خواندن وروزه گرفتن از چهار سالگی. ۱۳۵۶؛ بازگشت به قم […]
سال نمای زندگی شهید حسن شفیع زاده بنیان گذار و فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه پاسداران ۱۳۳۶؛ (یک مرداد) ولادت در تبریز. ۱۳۴۸؛ وفات پدر. ۱۳۵۴؛ اخد مدرک دیپلم متوسطه در رشته ریاضی طبیعی. ۱۳۵۵؛ (۱۶ بهمن) اعزام به دوره […]
سال نمای زندگی شهید حاج حسین بصیر قائم مقام فرمانده لشکر ۲۵ کربلا ۱۳۲۲؛ (۱۷ دی) ولادت در یکی از روستاهای فریدون کنار ۱۳۲۹؛ (مهر) آغاز تحصیلات ابتدایی در مدرسه «سنايي» فريدون كنار ۱۳۳۵؛ ترک تحصیل و اشتغال به کار […]
سال نمای زندگی شهید علی چیت سازیان فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۳۲ انصار الحسین همدان ۱۳۴۳؛ (۲۷ آبان) ولادت، همدان هم زمان با ۱۳ رجب و ولادت حضرت امام علی (ع). ۱۳۵۳؛ اشتهار در بین فامیل به علی سرهنگ در […]
سال نمای زندگی شهید محمد رضا تورجی زاده ۱۳۴۳؛ (۲۳ تیر) ولادت در اصفهان ۱۳۴۷؛ سال بلاها و بیماری های محمد رضا ۱۳۵۰؛ شروع تحصیلات ابتدائی در دبستان فردوسی ۱۳۵۳؛ شروع کلاس چهارم ابتدائی در دبستان مذهبی حسینی ۱۳۵۷؛ شروع […]
با هم قرار گذاشته بودیم، هر کس شهید شد، از آن طرف خبر بیاورد. خوابش را دیدم با التماس و قسم حضرت زهرا (س) نگهش داشتم. گفتم: جعفر! مگر قرار مان یادت رفته؟ گفت: مهدی اینجا قیامتی است. خبرهایی است […]
سال شمار زندگی شهید مهدی زین الدین ۱۳۳۸؛ (۱۸ مهر) ولادت در تهران ۱۳۴۲؛ مهاجرت از تهران به خرم آباد ۱۳۴۲؛ ثبت نام در یک مهد کودک مذهبی در خرم آباد ۱۳۴۹؛ اطلاع یافتن خانواده به نبوغ علمی ایشان ۱۳۴۹؛ […]
مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علی اصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر خورد به گلوش و مثل علی اصغر (ع) شهید شد. آخرین بار توی حسینیه سنندج می خواند: سوختم از آتشت آه چه سوزان […]
پارچه را کنار زدم، محمد حسین بود با همان لبخند همیشگی اش. خواستم وسایلش را برسانم دست خانواده اش. داشتم جیب هایش را خالی می کردم که به یک کاغذ برخوردم که رویش نوشته بود: می روم مادر که […]