آزاده سید علی اکبر ابوترابی و دادن مبلغ خرید خانه به نانوای ورشکسته
پدر بزرگم وصیت کرده بود که مبلغ ۱۸ هزار تومان به سید علی اکبر کمک کنیم تا خانه بخرد. روزی پدرم به منزل ما آمد و آن مبلغ را به من داد و گفت این را در جایی نگهداری کنید […]
پدر بزرگم وصیت کرده بود که مبلغ ۱۸ هزار تومان به سید علی اکبر کمک کنیم تا خانه بخرد. روزی پدرم به منزل ما آمد و آن مبلغ را به من داد و گفت این را در جایی نگهداری کنید […]
همسر سید علی اکبر تاجر زاده بود و در رفاه کامل زندگی کرده بود. وقتی آمد خانه او ، کمی زمان برد تا با زندگی ساده او انس بگیرد. پدر بزرگ علی اکبر که متوجه قضیه شده بود، مبلغ ۲۰ هزار […]
زمستان قزوین بود و هوا سرد. سید علی اکبر صبح که می خواست برود مدرسه، لباس هایش را مرتب کرده، شال گردن دور گردن و کلاه سرش می گذاشتم که سرما نخورد. بعضی وقت ها که بر می گشت، یا […]
نجف بودیم. صدای آی دزد آی دزد که بلند شد، رفتم داخل کوچه. دزدی قالیچه ای از منزل سید علی اکبر زیر بغل داشت که به تور مردم افتاد. مرحوم ابوترابی با عجله خود را کوچه رساند. دست سارق را […]
کتاب فرزند ابوتراب (ع)؛ برگ هایی از زندگی مرحوم سید علی اکبر ابوترابی پدید آورنده: مؤسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه ناشر: خیزش نو نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵٫ تعداد صفحات: ۹۴٫ کتاب حاضر یکی از مجلدات مجموعه پابرهنه است که […]