برش هادوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳

جلد یک؛ شهدا و امام حسین (ع)

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

عمه بیا گم شده پیدا شده

شهیدی را در منطقه طلائیه تفحص کردیم. میان وسایلش دفتری کوچک و قطور مثل دفتر مداحان بود. صفحه اولش را که نگاه کردم، نوشته بود: عمه بیا گم شده پیدا شده. راوی: محمد احمدیان کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، […]

زیارت امام حسین (ع) در شب جمعه

شش روز بعد از شروع جنگ شهید شد. خوابش را که دیدم، پرسیدم چرا سراغ ما را نمی گیری؟ جواب نداد. اصرارم را که دید، گفت: فقط یک مطلب می گویم و آن اینکه ما شهدا، شب های جمعه می […]

شهید عبد المهدی مغفوری؛ روضه خانگی

انس عجیبی با روضه امام حسین  (ع) داشت و محو روضه می شد. هر هفته خانه مان روضه داشتیم. مصطفی فرزند خردسالش رفته بود بنشیند روی پاهایش. با گریه برگشت که بابا مرا دوست ندارد. هر چه بابا  بابا کرده […]

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

شب عملیات بود و ما هم درگیر کارها. تنهایی آمد تقاضایی داشت. قبول نکردم . رفت با واسطه آمد. می گفت: می خواهم برایم روضه بخوانی. فقط چند دقیقه. شاید دیگر فرصتش را نداشته باشم. رفتیم پشت سنگر. گفتم چه […]

می روم مادر که اینک کربلا می خواندم!

  پارچه را کنار زدم، محمد حسین بود با همان لبخند همیشگی اش. خواستم وسایلش را برسانم دست خانواده اش. داشتم جیب هایش را خالی می کردم که به یک کاغذ برخوردم که رویش نوشته بود: می روم مادر که […]

صفحه 3 از 3 قبلی 123