شیخ عبد الله برای آرامش دادن سوره عصر را می خواند. در فاصله بین عملیات کربلای چهار و پنج، خانواده اش هیچ خبری از او نداشتند. همسر و برادر همسرش راهی اهواز شده بودند تا از او خبری بگیرند.
به هر جا که می دانستند زنگ زده بودند؛ اما خبری نبود. تا اینکه با عبا و عمامه ای خاکی و کلی پیدایش شد. همه با دیدنش سخت گریستند.
دست برادر خانمش را گرفته بود و پشت سر هم سوره عصر را می خواند. گویی که آب روی آتش می ریخت. دلش آرام شد و گوشه ای نشست.
کتاب تنها ۳۰ ماه دیگر، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ ص ۱۸۳-۱۸۲٫
به این مطلب رای دهید.
31
لینک کوتاه شده