به تاریخ ۵۹/۱۰/۱۹ شمسی ساعت ۱۰:۱۰ شب چند سطری وصیتنامه مینویسم:
هر شب ستارهای را به زمین میکشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است.چ
مادر جان! میدانی تو را بسیار دوست دارم و میدانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت.
مادر! جهل حاکم بر یک جامعه، انسانها را به تباهی میکشد و حکومتهای طاغوت، مکملهای این جهلاند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زاییده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام، تبلور ادامهدهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.
مادرجان! بهخاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم؟ کلام او الهامبخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش بهعنوان یک شهید بپذیرد.
مادر جان! من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازشکار و بیتفاوت و متأسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمیدانند برای چه زندگی میکنند و چه هدفی دارند و اصلا چه میگویند، بسیارند. ای کاش به خود میآمدند.
از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است، بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید؛ نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمیشود نه شرقی – نه غربی. اسلامی که: اسلامی …
ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود میآمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک میمالیدند.
مادر جان! جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول میکشد تا بتواند کمکم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند؛ زیرا نه آن را میشناختند و نه برایش زحمت و رنجی متحمل شدهاند. از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند مقتدر است، اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد.
پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلودهاش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علیوار زیستن و علیوار شهید شدن، حسینوار زیستن و حسینوار شهید شدن را دوست میدارم.
شهادت در قاموس اسلام كاریترین ضربات را بر پیكر ظلم، جور، شرك و الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتادهایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چارهای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامی اند؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شود تا راه تکامل طی شود.
مادر جان! به خدا قسم اگر گریهکنی و بهخاطر من گریهکنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینبوار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار (اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک)
و السلام
محمد ابراهیم همت
به این مطلب رای دهید.
04
لینک کوتاه شده