برش هادوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳

معرفی و بررسی کتاب شهید علی محمودوند از مجموعه یادگاران

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

کتاب یادگارن، جلد ۳۰؛ کتاب علی محمود وند

نویسنده: افروز مهدیان

ناشر: روایت فتح

نوبت چاپ: اول – ۱۳۹۴٫

تعداد صفحات: ۱۰۵ صفحه

کتاب حاضر از مجموعه یادگاران به بررسی یکصد برش از زندگی فرمانده گروه تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) شهید علی محمود وند می باشد.

ایشان از سال ۱۳۶۱ و عملیات رمضان پا به عرصه تخریب گذاشت و دوستان زیادی را در رمل های فکه، تشنه جا گذاشت و قول داد که “برای بردن تان بر خواهم گشت“.

عمل به قول شهید محمود وند با ورود به عرصه تفحص لشکر در سال ۱۳۷۱ شروع شده و در سال ۱۳۷۹ با کشف گمشده هایش در گردان حنظله و امضای خونین قول و قرارش به پایان می رسد.

از مجموع یکصد برش، چهار برش اول به فضای کودکی و نوجوانی قبل از انقلاب می باشد. گزیده ای خاطره دوم از خاطرات این بخش:

چهار، پنج ساله بود. رفته بودیم تولد یکی از اقوام . زن و مرد قاطی بودند. خیلی عصبانی شد. اخم هایش را کرده بود توی هم و یک گوشه نشسته بود. به خانه که برگشتیم، رفت توی اتاق و در ار پشت سرش محکم کوبید. گفت” من دیگه مهمانی نمیایم.” به همه نشان داده بود از این چیزا خوشش نمی آید. اسمش را گذاشته بودند امام فامیل.

۱۴ خاطره آن به فضای بعد از انقلاب و جنگ اختصاص دارد و از خاطره ۱۸ تا پایان کتاب روایت بعد از جنگ شهید محمود وند می باشد.

این فضا که ۸۲ خاطره می باشد آمیخته ای از حال و هوای تفحص، زندگی خانوادگی و فعالیت های اجتماعی است.

خاطره شماره ۳۲:

خانواده های مان  با هم زندگی می کردند.  من و مجید پازوکی و علی. آورده بودیم شان اندیمشک و اهواز.  آخر هفته ها به شان سر می زنیم. از خانم‌ها می‌پرسیدیم  حرکس قدر پول خرج کرده. حساب و کتاب می کردیم. علی همیشه سر خودش کلاه می‌گذاشت. می فهمیدیم حسابش را بیشتر می نویسد. می گفتیم کاش همه حسابها با تو بود.

نکته ای که احساس می شود در فضای کتاب مغفول مانده است، ۶ سال سابقه دفاع مقدس ایشان است که جسته و گریخته خاطراتی از آن بیان شده؛ اما بخش اعظم آن مغفول مانده است.

خاطره شماره ۶ چنین آمده است:

اوایل سال ۶۲۱ حسینیه حصیری درست کرده بودیم توی دوکوهه.  با چهره‌ای آرام و خندان ، با اعتماد به نفس و مصمم، در تخریب می دارد بهمان. مسئول دسته گردان تخریب بود. بهش نمی‌آمد ۱۷ و ۱۸ سال داشته باشد. اگر نمی گفتیم کسی نمی‌فهمید.

مطالعه این کتاب شمه ای از رنج ها و سختی های کسانی که به قول مقام معظم رهبری “باب شهادت را مفتوح نگه داشتند” را به تصویر می کشد و در کنار حس قدر دانی نسبت به آنها، حس حسادت را نسبت به فکر و انتخاب نیکوی شان بر می انگیزاند. یا لیتنا کنا معکم فافوز فوزاً عظیما.

پیوندهای مرتبط:

برش های انتخابی از این کتاب را در اینجا ملاحظه خواهید کرد.

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  معرفی کتاب قدرت معنوی

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر