سیرک مصری ها در اهواز مستقر شده بود. جوان ها دسته به دسته به تماشایش می رفتند. نمایش هایی که زنانی با لباس نامناسب روی صحنه میآمدند و می رقصیدند.
حسین آرام و قرار نداشت. چند بار رفت و آمد و محل را شناسایی کرد. تصمیم گرفته بود سیرک را به آتش بکشد؛ اما اصرار داشت که باید این کار موقع ظهر انجام بگیرد تا کسی داخل آن نباشد و صدمه ببیند.
ساواک نیروهایش را بسیج کرده بود. هرچه بیشتر تحقیق میکردند، کمتر به نتیجه میرسیدند. هیچ رد پایی از عاملان آتش سوزی در دست نبود؛ تا اینکه یکی از همراهان سید حسین دستگیر شد و او را لو داد.
وقتی ساواک با نیروهای امنیتی مسلح به مدرسه برای دستگیری سید حسین رفتند، باورشان نمی شد،همین نوجوان کوچک اندام مدرسه سعادت جعفری و مکبر مسجد آیت الله علم الهدی همان “خرابکار”ی باشد که ساواک را سرکار گذاشته باشد.
کتاب سه روایت از یک مرد، محمد رضا بایرامی، انتشارات هویزه، چاپ اول، ۱۳۹۴؛ صفحه ۲۶ تا .۳۰
به این مطلب رای دهید.
10
لینک کوتاه شده