چند تا بچه داشت و برادرش هم شهید شده بود. اصلا زیر بار نمی رفتم که اعزامش کنم. مقر واحد تخریب لشکر بودیم و عملیات کربلای هشت را در پیش داشتیم.
کتف هایم را محکم گرفت و در چشمانم زل زد و گفت: «اگر نگذاری جلو بروم، شکایتت را به مادرم زهرا (س) می کنم. من را مادرم دعوت کرده است».
بالاخره راضی شدم.
در حین عملیات سراغش را از بچه ها گرفتم، گفتند گلوله ای به سنگرش اصابت کرد و شهید شد.
داخل جیبش تقویمی بود که صفحه اولش یادداشتی در تاریخ ۱۳۶۶/۰۱/۰۱ نوشته بود: «شهید سید حسین حسینی، تاریخ شهادت: ۲۱/۰۱/۱۳۶۶».
بیست روز پیش حضرت زهرا (س) دعوتش کرده بود.
راوی: حسین کاجی
کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۳۲٫
به این مطلب رای دهید.
11
لینک کوتاه شده