علی سیفی زمانی که در شهر بود، با جوان های علاف و بیکار محله طرح رفاقت می ریخت. بعد آنها را به سمت مسجد و بسیج و کوه نوردی و فعالیت های فرهنگی می کشاند. ص ۸۶
با جوان های لات و لا ابالی برنامه قدم زنی در خیابان داشت. گاهی برخی از آنها را هم تنبیه می کرد.
می گفت: باید می زدم تا ادب شود. اینها تربیت نشده اند، ما باید راه را نشان شان دهیم و هدایت شان کنیم. ص ۸۷
در تجریش در یک دبیرستان پسرانه مشغول تدریس بود. دانش آموزی بود که با وضعی غیر عادی و آرایش کرده به مدرسه می آمد و بقیه معلم ها او را به کلاس راه نمی دادند. وی پس از مدتی با او طرح دوستی ریخت و رفته رفته متحولش کرد تا این که پایش را به جبهه باز کرد.
در روزهای آخر زندگی می گفت: آخر ما ماندیم و آن دانش آموز آرایش کرده به شهادت رسید. ص ۵۱ و ۵۲
کتاب بیا مشهد، نویسنده و ناشر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۵،صفحات ۸۶-۸۷-۵۱-۵۲٫
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده