برش هادوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳

تفحص پیکر شهدا در سیره شهید سید مجتبی هاشمی

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

سید نسبت به پیکر شهدا اهمیت زیادی قائل بود.

برش اول:

در بیابان های اطراف ماهشهر هلی کوپتری سقوط کرده بود. معلوم نبود که برای خودی است یا دشمن. من بع قصد تعمیر و راه اندازی بهش نزدیک شدم. در هیچ کجای بالگرد علامتی ک نشان بدهد ایرانی است یا عراقی نیافتم. در همان محوطه یک دست و پای قطع شده که باد هم کرده بود، پیدا کردم. با توجه به یک ساعت مچی و بلیط پنج ریالی که همراهش بود فهمیدم ایرانی است. اعضا را داخل یک گونی گذاشتم و آوردم پیش بچه ها. شهید شاهرخ ضرغام تا دید خوشش نیامد و گفت: «اینها چیه که آوری؟ زود برش دار و ببر».

در همین حین آقا از راه رسید. تا قضیه را فهمید، خیلی خوشحال شد. گفت: «اینها را می بریم تحویل خانواده های شان می دهیم». دست و پای را بوسید و شیشه عطر همراهش را در آورد و آنها را معطر کرد و شروع کرد به گریه کردن.

برش دوم:

در منطقه ذوالفقاری، ارتش عملیاتی نامنظم انجام داد و بعد از آن ما عملیات کردیم. در این عملیات تعدادی از نیروهای ما به شهادت رسیدند. پیکر شهدا در تیر رس دشمن مانده بود و کسی جرأت نمی کرد برای برگرداندن آنها به عقب، اقدام کند. پیکر شهید خلخالی با آن جثه درشتش، که پای خاکریز عراقی ها افتاده بود، آتش مان می زد.

آقا سید نتوانست طاقت بیاورد. گفت: «خط آتش درست کنید تا بروم پیکر شهدا را بیاورم». داد همه درآمد. رفتنش بی بازگشت بود. اما رفت و پیکر تنومند خلخالی را به دوش گرفت و آورد. در نزدیکی های خاکریز خودی دستش با کالیبر ۵۰ مجروح شد. رفتیم کمکش. با اینکه دستش آویزان شه بود؛ اما باز خلخالی را می کشید. بالاخره آوردیمش پشت خط.

راوی: محمد تهرانی و حسن سماواتی

کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی، نویسنده: محمد عامری، ناشر: تقدیر، نوبت چاپ: دوم- تابستان ۱۳۹۶؛ صفحه ۵۶ و ۹۸-۱۰۰٫

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  آیت الله سید محمد باقر صدر از نگاه مقام معظم رهبری

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر