مهدی از کودکی اش توی مغازه بود و دخل در زیر دستش؛ اما خودم به زور پول توی جیبش میگذاشتم. همین پول را هم تا چند وقت میدیدی ته جبیش مانده.
یک بار پرسیدم: بابا! مگر تو چیزی نمی خوری؟ چرا پول هایت خرج نمی شود؟
گفت: من که خرجی ندارم. نان و غذا می خواهم که در خانههست. بیرون هم نیازی ندارم.
راوی پدر شهید
کتاب شهید مهدی زین الدین، نویسنده: مهدی قربانی، ناشر: انتشارت حماسه یاران، تاریخ نشر: اول- ۱۳۹۳ ؛ صفحه ۱۱.
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده