برش هادوشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۳

وصیت نامه شهید حسین بصیر

کلام شهیدان: فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی : شهدا را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.

« یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من العذاب الیم* تومنون و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذالک خیر لکم ان کنتم تعلمون یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار و مساکین طیبه فی جنات عدن ذالک الغفور العظیم* واخری تحبونها نصر من الله و فتح قریب و بشر المؤمنین »

« الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان امیرالمؤمنین علیاً ولی الله و ان الحسن و الحسین و تسعه المعصومین من ولد الحسین حجج الله و ان الموت حق و ان نکیر و المنکر حق و ان الصراط حق و المرصاد حق و المیزان حق و الحساب حق و الجنه الحق و الوعد و الوعید حق.»

پس از حمد و ثنای خداوند تبارک و تعالی و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و قلب تپنده امت اسلام و با درود و سلام فراوان بر شهدای به خون خفته فی سبیل الله از شهدای بدر و احد و الی شهدای کربلای حسین(ع) و شهدای کربلاهای سرزمین اسلامی ایران.

سلام بر امت قهرمان و امت همیشه در صحنه، امت مؤمن، امت رنج کشیده و امت مصیبت دیده. سلام بر رزمندگان جبهه های نور علیه ظلمت، جبهه های حق علیه باطل.

مرگ بر آمریکای جهانخوار، مرگ بر شوروی متجاوز، مرگ بر انگلیس دسیسه باز، مرگ بر فرانسه تروریست پرور، مرگ بر صدام ضد خدا، مرگ بر منافقین، مرگ بر هر چه ضد انقلاب اسلامی، مرگ بر دشمنان رهبر و روحانیت، مرگ بر حاکمان جور، مرگ بر مرتجعین منطقه، مرگ بر ضد ولایت فقیه.

اما بعد:

من گرچه در میان شما و در جمع شما نیستم ولی انتظارم این است که با دقت و تعمق گوش فرا دهید. این وصیت نامه یک بنده نالایق درگاه ذات احدیت است؛ بنده ای که با همه عیب و نقص و رضای او به پیشگاهش تقدیم داشت تا شاید در جوار مولایش جای گیرد انشاءالله.

اما سخنم با شما عزیزان رزمنده:

عزیزان و یاران همسنگر سلام، سلامی که از جانم بر می خیزد. عابدان شب و شیران روز سلام.

پیامی برای تو دارم، نه، درد دل با تو دارم. من مدت های زیادی با تو بودم، در کنار تو شب های زیادی را گذرانده ام و روزهای زیادی را با تو سپری کرده ام.

آن زمانی که بسان قرص ماه در تاریکی سنگر می درخشیدی و رو به قبله دست نیایش به طرف الله دراز می کردی؛ آن زمانی که چشم ها همه در خواب ولی تو بیدار بودی. با ناله های جانسوزت ملائکه آسمان را به ناله در می آوردی، نیمه های شب صدای تو را می شنیدم که با ناله مادران فرزند از دست داده هماهنگ بود.

آن هنگام سحر که تو برای سلامتی رهبر دعا می کردی، آن پیر شب نشین نیز برای پیروزی تو دعا می کرد.

در کنار تو ای همسنگر چه دنیای شیرینی داشتم. وقتی آن روز، دشمن زبون دزفول را به موشک بست. آن شب که تو در سنگر قطرات اشکت چون دانه های مروارید روی گونه هایت می غلتید. قبضه اسلحه ات را محکم در دست می فشردی و با خود می گفتی، ای دشمنان بدکردار، اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید. شما با ما جنگ دارید، کودکان بی گناه و خانه های مردم بی دفاع چرا؟ ای همسنگر آیا به یاد داری که می گفتی می شود یک روزی که با جمع دوستان در کنار مرقد امام حسین(ع) بنشینیم و خاطرات جنگ را و حماسه های یاران را بازگو کنیم. ولی بغض گلویت را گرفت و نتوانستی حرفت را ادامه دهی و من ادامه دادم و گفتم انشاءالله روزی می شود که اولین زائرین کربلا خانواده شهید باشند. این آرزوی هر دوی ما بود؛ لکن من به وصال کربلا نرسیدم ولی از اینکه در نیمه راه وصال، در خون تپیدم، خوشحالم چون که رضای مولایم در همین است. ولی تو ای همسفر، ای همسنگر، فرصت داری و می توانی همچنان پیش بتازی تا این راه را بگشایی. راهی که گشایش آن در خواست هر دوی ما بود و در آرزوی آن بی قراری می کنیم. همسنگر با صبرت، با عزمت، با ایمان استوارت و با مدد گرفتن از مولایت و استمداد از خداوند قادر همچنان در وصالش بتاز.

همسنگر! سعی کن چشمت برای خدا برود. دستت برای خدا ماشه اسلحه را بچکاند. نکند خدای نکرده دستت بلرزد، پایت بلغزد، قلبت از تپش باز ایستد. تو را به همسنگریت سوگند! تو را به خون یاران بهشتی و شهدای محراب سوگند! مبادا پیر جماران را تنها گذاری. تو را به ناله های طفلان معصوم پدر از دست داده ای که بهانه پدر شهیدشان را می گیرند سوگند، تو را به زاری مادران داغ دیده و قد خمیده پدران یک شهید یا چند شهید داده سوگند، تو را به خواهران برادر داده و نو عروسان سیاه بر تن کرده سوگند، تو را به مظلومیت شهدای مفقود و انتظار کشنده اسیران دربند کشیده سوگند، تو را به همه اینها سوگند، مبادا که شاهد رنجش خاطر امام عزیز باشید.

همسنگر! تو یار باوفای امامی، سنگر را رها مکن. بدان که دنیا را وفایی نیست. سعی کن برای سرای جاویدان توشه برگیری که راهی بس دراز در پیش داری. همسنگر! چاره ای جز خداحافظی نیست؛ اما اگر علاقه مند به گفته هایم هستی، اگر خواستی بیش از این برایت بگویم، اگر فرصتی برایت پیش آمد بر سر مزارم بیا تا با تو سخن بگویم. بیا تا لختی در سکوت و تنهایی کنار قبرم بنشین تا تجدید خاطره ها کنیم. باور کن که بس مشتاقم و می دانم که بی وفا نیستی و می آیی…..

این کلام آخرم: همسنگر! امام را تنها مگذار. همیشه مطیع امر آن رهبر بزرگوار باشید.

و اما شما ای امت قهرمان و بیدار دل و شهید پرور! می دانم در طول انقلاب رنج ها کشیده اید، فداکاری ها کرده اید، مصیبت ها تحمل کرده اید، پرچم سبز و سیاه بر بام خانه هاتان، خود گواه این مطلب است.

شما بودید که با فرمان رهبر بدون هیچ تکیه گاهی غیر خداوند تبارک و تعالی در مقابل طاغوت زمان ایستادید و از تعدیات او نهراسیدید و عاقبت نظامش را در هم پیچیدید و بعد از آن با ایادی شرق و غرب و منافق مقابله کردید و آنها را از میدان به در کردید و این شمائید که از اول جنگ تحمیلی تا کنون از دل و جان و مال دریغ نورزیده اید و باز هم این شما ملت شهید پرورید که جگر گوشه گان خود را برای استمرار انقلاب و برای نجات اسلام به جبهه ها اعزام می دارید و باز هم این شمائید و هستید که وقتی پاره تنتان روی دست برادران سپاه و ارتش و بسیج و روی دست مردم بیدار دل قرار می گیرد و با صدایی که طنین محبت و تعهد توست، فریاد می زنی که این گل پرپر ماست، هدیه به رهبر ماست. اما سخن اینجاست که همه این فداکاری ها را شما کوخ نشین ها و مستضعفین و طبقه محروم یا متوسط جامعه انجام می دهید نه طبقه مرفه و کاخ نشین نه طبقه زرمند و زورمند؛ نه محتکرین و گرانفروش؛ نه اربابان و زمین داران. این شمائید که داغدار برادر و داغدار عزیزان و جگر گوشه خود هستید و این شمائید که احساس داغ از فراغ بهشتی ها، چمران ها، رجایی ها، دستغیب ها و هزاران داغ دیگر را بر دل دارید و برای همین است که بار انقلاب بر دوش شما سنگینی می کند، لذا باید توجه داشت که برای تداوم انقلاب و بقای آن و دادن پرچم انقلاب به دست صاحب اصلی اش؛ امام زمان (عج) همچنان باید داغ های مکرر را تحمل کنید.

همه شما موظفید گوش به فرمان رهبر و روحانیت متعهد خط امام باشید که هستید. شما باید در همه حال سنگر دار سنگر مسجد تا سنگرهای رزم باشید. در خود سستی و دلسردی و توقف راه ندهید. شما را سوگند به خون سرخ شهدای پاک باخته این انقلاب، شما را به خون سرخ شهدای محراب و روحانیت عزیز، شما را به خون سرخ شهدای گمنام هویزه و خونین شهر و دیگر شهدای جبهه های نور علیه سیاهی ها که دست از دامن رهبر نکشید. دست از روحانیت متعهد بر ندارید. سر و پا گوش باشید تا خدا و امام زمان(عج) و نائب بر حق امام عزیز از اعمال و رفتارمان خشنود گردند.

اما روی سخن به استادان عزیز! به سروران بزرگوار و پیشتازان در راه امام، راهنمایان دلسوز، یاوران مستضعف، غمخواران کوخ نشین ها، دلدادگان امام زمان (عج)، شاگردان مکتب امام صادق (ع)، عاجزانه، ملتمسانه به عنوان یک رهرو کوچک، یک شاگرد ضعیف و ناتوان، اینکه شکی در وفاداریتان نسبت به امام ندارم؛ اما به طبقه محروم دل ببندید و با آنها مراوده داشته باشید. بیشتر به محرومین نظر داشته باشید. آنها را دوست دارید. موظفید که دوست داشته باشید. آنها از شما فرمان می برند و وظیفه دارند که فرمان برند و من خودم عقیده ام این است و علاقه ام به شما روحانیت و طلبه ها تا حدی است که گرد کفش شما روحانیون متعهد و مؤمن به انقلاب و در خط امام را سرمه چشم می کنم و این همسنگرانم دانسته و می دانند.

در پایان امام را، امام را، امام را یار و یاور باشید در همه حال که هستید. انشاءالله.

به این پست امتیاز دهید.
حتما بخوانید:  وصیت نامه شهید احمد عبد اللهی

مطالب زیر رو هم از دست ندید…

نظرات و ارسال نظر