کتاب به مجنون گفتم زنده بمان؛ حمید باکری
نویسنده: فرهاد خضری
ناشر: روایت فتح
نوبت چاپ: دهم- ۱۳۹۲
تعداد صفحات: ۱۳۷ صفحه- مصور
کتاب حاضر اولین جلد از مجموعه “از چشم ها“ست که به بررسی زندگی برخی شهدا از نگاه یاران و مرتبطین شان پرداخته است. این کتاب که زندگی و مجاهدت سردار بی نشان سپاه اسلام شهید حمید باکری را با صفحات مفید ۱۲۶ صفحه روایت می کند، روایت هایی است از همسرش و ۱۴ نفر از رزمندگانی که با ایشان حشر و نشر داشتند.
کتاب با روایت فاطمه امیرانی همسر شهید شروع شده و با روایت شهید حاج احمد کاظمی ادامه پیدا می کند. چیزی که در برخی افق های کتاب خواننده با آن برخورد می کند، غربت و مظلومیت شهیدان باکری است.
در صفحه ۶۲ و ۶۳ کتاب آمده است:
این که شما می گویید حمید کی بود واقعاً گفتنی نیست. خودش در یک دنیای دیگر بود و حرف هایی که پشت سر او و آقا مهدی گفته می شد یک دنیای دیگر. یادم هست یک عده از ارومیه و تبریز آمده بودند میخواستند زیر پای این دو برادر را خالی کنند. کسانی که در دوران هشت سال جنگ شاید ده روز هم توی معرکه جنگ نبودند. کسانی که سعی می کردند اصلا لشکر را از خودشان ندانند. کسانی که بعد از شهادت حمید گفتند شهید نشده؛ گفتند رفته پناهنده شده. کسانی که بعد از شهادت مهدی گفتند کاش توبه کرده بود. این را من خودم شنیدم؛ آن هم در مجلس خصوصی که بچه های لشکر برای آقا مهدی در تبریز گرفته بودند و از زبان کسی که الان مسئولیت دارد. به من گفت: خدا لطف کند و عنایت داشته باشد که موقع شهادت توبه کرده باشد آقا مهدی.
درباره محسنات این کتاب می توان گفت:
یکم: روایت های مختلف: این که روایت های مختلفی از یاران و نزدیکان ایشان جمع آوری شده و می تواند بیانگر زوایای کمتر توجه شده ای از زندگی این سردار بی نشان باشد.
دوم: روایت فاطمه امیرانی؛ همسر شهید: یکی از نقاط قوت این کتاب همین روایت اول است که از زبان همسر شهید می باشد. این روایت نسبت به آنچه که توسط همین انتشارات با نام نیمه پنهان ماه؛ حمید باکری به روایت همسر شهید چاپ شده است غنی تر و دل نشین تر است.
سوم: نمایه کتاب: در آخر کتاب دو صفحه به عنوان نمایه ذکر شده و فهرست اعلام کتاب ذکر شده است.
اما چند نکته هم به عنوان نقد قابل ذکر می باشد:
یکم: نقش کم رنگ نویسنده کتاب: یکی از اشکالات کتاب، نقش کم رنگ نویسنده کتاب است. به علت اینکه متن سخنان راویان کتاب، با اندکی ویرایش ذکر شده و زحمت بازنویسی از دوش نویسنده برداشته شده است. شاید با توجه به همین نکته، ناشر هم در صفحه مشخصات کتاب از نویسنده کتاب با تعبیر راوی مکمل تعبیر آورده شده است.
دوم: روایت نامتوازن: روایت راوی اول، روایت زندگی خصوصی شهید حمید باکری است و واقعا خیلی خوب و قابل استفاده است. اما بقیه روایت ها عموما روایت نظامی اند و آن هم مختص عملیات خیبر و جزیره مجنون.
حتی روایت شهید کاظمی هم بعد از ذکر مقدمات، به روایت مفصل جزیره مجنون منتهی می شود.
با اینکه آقای کاظم میر ولد در تبریز با مهدی و حمید هم اتاقی بوده، اما روایت خاصی نکرده و مجموع روایتش دو صفحه بیشتر نیست. خلاصه اینکه کتاب با صرف نظر از روایت اول، روایتی نظامی تا اینکه روایت سیره باشد.
سوم: عدم ویرایش مطالب: اگر نویسنده می توانست روایت ها را ویرایش کرده و به صورت موضوعی ارائه کند شاید بهتر بود. در حالت فعلی خواننده صحنه شهادت شهید حمید باکری را با روایت های مختلف می خواند و نوعی احساس خستگی می کند. به نظر می رسد نویسنده اگر می توانست از هر یک از راویان در جهت یک سؤال خاص استفاده کند، خیلی بهتر بود.
چهارم: جای خالی خانواده شهید: یکی از خلأهای کتاب، جای خالی روایت های خواهران و برادر شهید است. بالاخره کسانی که از زندگی درون خانوادگی حمید باکری سال ها سخن و خاطرات دارند، بهتر می توانستند ایشان را روایت کنند.
مطالعه این کتاب، انسان را به این باور نزدیک می کند که شهید قبل از آنکه در صحنه نبرد به شهادت برسد، در همین فضای اجتماع و به وسیله کسانی که نخواستند و یا نتوانستند آنها را در ک کنند، به شهادت می رسد. اصلا گویا قرار است خون سرخ شان بشوید هر آنچه را که افراد حسود و عنود و جاهل در غیاب و حضورشان علیه شان لجن پراکنی کرده اند. به راستی که «إن الله یدافع عن الذین آمنوا».
پیوندهای مرتبط:
برش هایی از این کتاب
به این مطلب رای دهید.
10
لینک کوتاه شده