کتاب سیرت رضوانی؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمد تقی رضوی
نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی، محمد جلالی شم آبادی و سعید زرینی
ناشر: انتشارات سلمان
نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸
تعداد صفحات: ۱۶۸ صفحه؛ مصور
مجموعه روایت سنگر سازان به بررسی زندگی و خاطرات شهدای جهاد سازندگی استان خراسان رضوی در طول دفاع مقدس می پردازد. این جلد، پنجمین جلد از از این مجموعه است که به بررسی زندگی نامه و خاطرات شهید سید محمد تقی رضوی، معاون فرهنگی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) اختصاص دارد.
تعداد صفحات مفید کتاب ۱۵۳ صفحه است که در پنج فصل ارائه شده است:
فصل اول به ذکر برخی خاطرات شهید از زمان نوجوانی تا جوانی و شهادت پرداخته است.
فصل دوم: فرازی از سخنرانی های شهید در همایش های جهاد سازندگی و وصیت نامه شهید را در بر دارد.
فصل سوم: به ذکر برخی پیام ها و بیانیه های شخصیت های سیاسی و نظامی بعد از شهادت شهید پرداخته است.
فصل چهارم: حاوی پنج قطعه شعر در وصف شهید رضوی، بدون ذکر نام شاعر می باشد
فصل پنجم: اسناد و عکس هاست که در بردرانده تصویر چهار یادداشت کاری از شهید و هشت قطعه از تصاویر شهید می باشد.
البته قسمت چهارم و پنجم بیشتر ضمائم اند تا فصلی در کنار فصول سه گانه اول.
نویسندگان، قبل از ورود به فصول کتاب خلاصه زندگی نامه شهید را در چهار صفحه ذکر کرده اند. البته به جا بود که این قسمت کمی مفصل تر ارائه می شد.
فصل اول کتاب که مفیدترین بخش کتاب می باشد، ۴۴ خاطره در ۵۳ صفحه می باشد که به جز پنج خاطره اول، بقیه خاطرات در فضای بعد از انقلاب می باشد.
یکی از خاطرات قبل از انقلاب در صفحه ۲۱ چنین است:
در دوران خدمت سربازی قبل از انقلاب بنده همراه آقای رضوی بودم. در آن زمان ایشان از جمله افراد غیر مذهبی به شمار میآمد.
یک روز جمعه که ایشان در خیابان با تظاهرات مردم روبرو شده بود، بعد از بازگشت به آسایشگاه به من گفت: آقا مهدی! اینها چه می گویند؟ و این چه وضعیتی که درست کرده اند؟
من به ایشان گفتم: این ها علیه نظام طاغوت قیام کرده اند. بعد از آن کمی بحث کردیم، ولی ایشان قانع نشد.
پس از اتمام دوران آموزش سربازی، تقسیم شدیم. من از ایشان خبری نداشتم تا اینکه امام دستور دادند سربازها پادگان ها را ترک کند. یک روز که در مشهد در تظاهرات شرکت کرده بودم، شهیدرضوی را دیدم و خیلی تعجب کردم. به ایشان گفتم: شما اینجا چه کار میکنید؟
ایشان هم که ظاهراً از پادگان فرار کرده بود، گفت: به ما نمیآید که آدم بشویم.
بنده خیلی خوشحال شدم و صورت ایشان را بوسیدم.
آخرین خاطره این بخش، با نام “در رثای تقی” می باشد که در حقیقت متنی ادبی درباره شهید رضوی است و خاطره اش نمی توان نامید، هم چنان که آخرین مطلب فصل پیام ها با عنوان “چرا ما را تنها گذاشتی” نیز نوشته ای ادبی است. بهتر بود این دو نوشته در بخش اشعار با برخی نوشته های ادبی دیگر تجمیع می شد تا هم از کم حجمی فصل اشعار بکاهد و هم عدم تناسب این دو مطلب در فصول ذکر شده رفع شود.
فصل دوم کتاب، که گزیده ای از چهار سخنرانی شهید که عموما در همایش های جهاد سازندگی می باشد، خیلی به طبع خواننده نمی نشیند. این بخش از سخنرانی های شهید، بیشتر ناظر به مشکلات داخلی جهاد سازندگی و جهادگران در طول دفاع مقدس در بخش های فرهنگی، اقتصادی و مدیریتی می باشد و مناسب کتاب های تخصصی مخاطبان جهاد می باشد. اگر سعی می شد، قطعاتی از سخنرانی های شهید به صورت موضوعی و کاربردی برای مخاطب کنونی کتاب، فراهم شود خیلی مفید و کاگر می افتاد.
برشی از سخنرانی شهید در تابستان ۱۳۶۳ در گردهمایی جهادگران در صفحه ۷۹ و ۸۰ کتاب:
بحث عدم انجام عملیات مطرح شد، چنین استنباط نشود که منظور این است که با مذاکره مسئله جنگ را حل کنیم. خود مسئولین هم گفتند که منظور از مذاکره، مذاکره با چه کسی است؟! ما با صدام که مذاکره ای نداریم. تمام این فشارهایی که اینها می آورند به خاطر قدرت نمایی جمهوری اسلامی است، برای این است که ما از عملیات سخن گفتیم و اینها برای این که مانع انجام عملیات شوند، قصد دارند تا ما را به پشت میز مذاکره بکشانند.
اگر قرار باشد که عملیات انجام ندهیم و سر میز مذاکره بنشینیم، این ها می فهمند که قدرتی نداریم و فقط مانور دادهایم. از این صحبتها چنین نتیجه میگیریم که تنها راه نشستن بر سر میز مذاکره، ساقط کردن صدام است….
مسئله دیگر مسئله اعتیاد در جبهههاست که به صورت وسیعی رواج پیدا کرده است. اعتیاد به سیگار و انواع مواد مخدر که مهمترین دلیلش بیکاری مزمن در جبهه هاست؛ یعنی رزمندهها و بسیجی هایی که در خط مقدم قرار دارند، بیکار هستند و متاسفانه برادران امور فرهنگی نیز کاری جامع برای آنها انجام نداده اند. دشمن نیز از راههای مختلف درصدد ضربه زدن است.
البته ستادها به خصوص مسئولین ستاد کربلا، نهایت همکاری را انجام میدهند؛ اما جهاد های تحت پوشش ما هیچ کدام در این زمینه کار نکرده اند. آنها مسائل فرهنگی را چیزی کوچک در کنار کار خود میدانند و معتقدند اگر نباشد هم، ایرادی نخواهد داشت.
البته همان طور که مشاهده می شود، جسته و گریخته مطالبی کاربردی وجود دارد؛ اما خیلی کم است.
در آخر این بخش، دست نوشته ای از شهید با عنوان “مناجات های عارفانه سردار شهید سید محمد تقی رضوی” و “وصیت نامه” شهید ذکر شده که به نظر می رسد باید در همان بخش ضمائم ارائه می شد.
فصل سوم کتاب، شامل ۱۴ پیام از مسئولین کشوری در تجلیل از شهید بزرگوار می باشد که از جمله آنها پیام حضرت آیت الله خامنه ای، شهید صیاد شیرازی، محسن رضائی و رحیم صفوی می باشد. برخی از پیام ها مکتوب بوده اما برخی دیگر مصاحبه و سخنرانی بوده که گزیده ای از آن در این فصل گنجانده شده است.
قسمتی از مصاحبه شهید صیاد شیرازی درباره شهید رضوی در صفحه ۱۳۰ کتاب آمده است:
شهید رضوی چهره بسیار با سابقه ای بود که می توان او را هم به عنوان یک رزمنده اسلام، درمجموعه رزمندگان مجسم کرد و هم به عنوان یک جهادگر اسوه ازاو نام برد. اگر بخواهیم روی اخلاق فردی او بحث کنیم، فکر می کنم بعضی از منش های او برای همه مشخص است. همیشه یک تسبیح در دست داشت و ذکر می گفت. همیشه یک التهاب و هیجان درونی برای کاریابی داشت. وقتی که به او می گفتند: اقای رضوی! برای جلسه بیا. مثل این بود که دنیا را به او داده ای. چون می دانست که کار جدیدی برای او پیدا شده و عظمت و روحیه او در این بود که از نوع کار نمی ترسید. مهم کاری بود که به او محول می شد. از هرکجا او را احضار می کردند، بلافاصله می آمد.
این روحیات عمل پیوند و وحدت بیشتری در بین رزمندگان می شد. این افراد به هیچ عنوان به هیچ چیز وابسته نیستند و وابستگی آنها به خداوند محرز است.
زبان من قاصر از آن است که بتوانم به معنای واقعی از شخصیت شهید ارجمند، برادر عزیز رضوی حرف بزنم؛ ولی تا انجا که من با ایشان در تماس بودم، اینهایی بود که گفتم. این ها سر نخی بود از شخصیت ظاهری ایشان که ما را به بطن عمیق و پر محتوای او راهنمایی می کند.
خداوند اورا با سایر شهدای انقلاب و با بزرگان بهشت محشور گرداند.
ضمن ارج نهادن به تلاش نویسندگان کتاب، با توجه به اینکه جهادگر خستگی ناپذیر شهید سید محمد تقی رضوی که از شهدای شاخص جهاد و خراسان رضوی می باشد، تهیه کتابی به مراتب کامل تر و گویا تر از این، برای تجلیل آن شهید بزرگوار لازم است. کتابی که در آن از حجم فصول سخنرانی ها و پیام ها کاشته شود و به فصل خاطرات با قلمی گویاتر و کیفیت چاپی بهتر افزدوده شود.
سخن آخر:
شهدای جهاد سازندگی، چهره هایی پر تلاش و البته گمنام در عرصه دفاع مقدس اند. شاید به این علت که کار جهاد، مقدمه عملیات ها و برخورد های نظامی با دشمنان می باشد. یک عنصر جهادی باید خودش را به آب و آتش بزند تا بتواند جاده برای تردد ادوات نظامی و جابه جایی نیرو و مهمات و پشتیبانی و سنگر و خاکریز برای تهیه جان پناه برای رزمندگان تهیه کند. جان فشانی های و البته ابتکارات جهاد گران در این عرصه بسیار قابل توجه است.
البته بعید نیست یکی از دلایل دیده نشدن جان فشانی های این دلاور مردان، ادغام جهاد سازندگی در وزارت کشاورزی باشد. این ادغام، عملا پایانی بود برای جهاد سازندگی. در طول سال هایی که به بهانه کشاورزی، این دو سازمان و وزارت را با هم ادغام کردند، نه جهادی سازمان یافته می بینیم و نه کشاورزی رشد یافته. روز به روز شاهد پس رفت کشاورزی و نا امیدی کشاورزان از حل معضلات این عرصه هستیم.
به امید روزی که به تأسی و قدر دانی از این سنگر سازان بی سنگر، در هر وزارت خانه کشور، بخشی جهادی به معنی واقعی تأسیس شود، تا به کار سازندگی و حل معضلات مردم مشغول باشند تا خناثان با دمیدن در گره های نا امیدی از انقلاب، مردم را با طناب های برجام های نافرجام به دامان غرب و شرق سوق ندهند.
پیوندهای مرتبط:
برش هایی از خاطرات این کتاب را در اینجا می توانید مشاهده بفرمایید.
به این مطلب رای دهید.
10
لینک کوتاه شده