شب بود. با علی آقا پشت تویوتا نشسته بودیم و راننده به سرعت می رفت که ما را به بچه هایی که توی خط فاو منتظر مان بودند برساند. داشتیم چرت می زدیم که صدای ترمز ماشین با صدای ناله یک حیوان قاطی شد.
تا پیاده شدیم روباهی لنگ لنگان خودش را لا به لای علف های کنار جاده مخفی کرد. توی تاریکی با علی آقا و راننده دنبال روباه زخمی بودیم.
می خواستیم به علی آقا بگوییم که برگردیم؛ اما صدای گریه علی آقا پشیمان مان کرد. می گفت: «با آن پای شکسته کجا رفته؟ اگر مادر باشد و بچه هایش منتظر؛ چه کسی شیرشان دهد؟!».
شب از نیمه گذشته بود و ما دنبال یک روباه پا شکسته که پیدایش هم نکردیم.
راوی: شهید علی خوش لفظ؛ هم رزم
کتاب دلیل؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۱۴۰٫
به این مطلب رای دهید.
10
لینک کوتاه شده