کمیته انقلاب که بودیم، اکثر نیروها افتخاری بودند و حقوق نمی گرفتند. بعدا هم که قرار بر پرداخت حقوق شد، سید زیر بار نرفت.
حتی یک بار هم لیست دریافت حقوق را امضا نکرد. مسئول مالی می گفت: حقوقش را نمی گیرد و می گوید بدهید به کسی که نیاز دارد.
گشت های شبانه ما در سطح شهر در خصوص مسائل امنیتی و یا منکراتی بود. سید تقریبا همه شب ها همراه مان بود. بچه ها را سوار ماشین بیوک قهوه ای رنگش می کرد و گشت می زدیم. وقتی هم می دید بچه ها خسته شده اند، کناری توقف می کرد و همه را می برد آب میوه فروشی یا ساندویچی به حساب خودش.
راوی: احمد هاشمی مطلق و محمد رضا رستمی
کتاب آقا مجتبی؛ خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی، نویسنده: محمد عامری، ناشر: تقدیر، نوبت چاپ: دوم- تابستان ۱۳۹۶؛ صفحه ۸ و ۱۲٫
به این مطلب رای دهید.
10
لینک کوتاه شده