در عملیات رمضان در حال پاک سازی مواضع عراقی ها بودیم. در تاریکی شب، یک عراقی پنهان شده بود و بچه را را زخمی و شهید می کرد. هر چه در تاریکی دنبالش می گشتیم، پیدایش نمی کردیم. متوسل به امام زمان (عج) شدیم و گفتیم آقا ما منور می خواهیم.
ناگهان بالای سر عراقی منوری روشن شد. ما در تاریکی بودیم و او در روشنایی کامل . یکی از بچه ها همان لحظه شکمش را نشانه گرفت و خلاصش کرد.
راوی حمید شفیعی
کتاب رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۷۰٫
به این مطلب رای دهید.
01
لینک کوتاه شده