می خواستیم برای مادر خیرات کنیم.
محمد گفت: به جای شام و ناهار و این طور چیزها، با پولش کتاب بخریم برای بچه های روستا.
می گفت: این جوری مادر هم راضی تره.
کتاب یادگاران؛ جلد ۱۶؛ کتاب رهنمون، نویسنده: محمد رضا پور، ناشر: روایت فتح،تاریخ چاپ: چهارم- ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۱۲
به این مطلب رای دهید.
10
لینک کوتاه شده