“دنیا همه اش غرور است، خودنمایی است، ریاست. دنیا همه اش شرک است؛ آن هم این دنیای اعمال ما. وقتی همه چیز حتی محبت ها و عداوت ها برای خدا شد، وقتی که غم ها و شادی ها برای خدا شد، وقتی که سکوت و فریاد ها برای خدا بود، وقتی همه اش خدایی بود نه شیطانی، دنیا جلوه اش عوض می شود؛
اما حالا که این طور نیست. دنیا همه اش کجی است؛ همه اش شرک است. ما همه دروغگوئیم. در گفته هایمان در تعریف هایمان دم از شهادت می زنیم؛ اما در میدان جنگ پایمان می لرزد. اما دروغ می گوئیم . وقتی در کارها عشق به خدا بود، دنیا عوض می شود. این همه رنج ها که می کشی، این همه زخم ها که می خوری، این همه نا ملایمات که می بینی، اگر برای خدا نباشد هیچ است هباء است.
گفتنت،شنیدنت،رفتن و امدنت،بودن و نبودنت، خندیدن و گریستنت،خوشحال وغمگین شدنت،فریادت ،سکوتت؛ کدامش برای خداست ؟
هیچ کس نیست، هیچ چیز نیست، در میقات وجود خسی هم نیست .همه اش خداست، همه چیز خداست. دوستی ها، عداوت ها،حرکات و سکنات، همه چیز و همه چیز از خداست .هر خوبی،هر قوه ای و هر موثر در وجودی هست ، خداست.”
دربندی خان عراق
۶۴/۵/۲۶
به این مطلب رای دهید.
00
لینک کوتاه شده